سفارش تبلیغ
صبا ویژن
yassin....
   مشخصات مدیر وبلاگ
 
    آمارو اطلاعات

بازدید امروز : 31
بازدید دیروز : 0
کل بازدید : 36186
کل یادداشتها ها : 39

طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
نوشته شده در تاریخ 91/1/5 ساعت 8:40 ع توسط مهدی همتی


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 



  



نوشته شده در تاریخ 91/1/5 ساعت 8:34 ع توسط مهدی همتی


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 



  



نوشته شده در تاریخ 91/1/5 ساعت 8:28 ع توسط مهدی همتی


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 



  



نوشته شده در تاریخ 91/1/5 ساعت 5:5 ع توسط مهدی همتی


ناسزا و دشنام صحابه به عایشه ...
ناسزای عثمان :
نماز برپا شد و عثمان جلو رفته و تکبیر گفت ؛ در این هنگام زنی از حجره خویش ایستاده و گفت : ای مردم بشنوید و سپس در مورد رسول خدا (صلى الله علیه وآله) سخن گفته و گفت اوامر رسول خدا (صلى الله علیه وآله) را ترک کردید و با وی مخالفت کردید و... سپس سکوت کرد ؛ سپس دیگری ایستاده و همین سخنان را گفت ؛ و آن دو زن عائشه و حفصه بودند ؛ وقتی که عثمان سلام نماز را داد گفت : این دو زن فتنه گر مردم را در نماز به فتنه انداختندو اگر از این کار دست بر ندارند هر دشنامی که به ذهنم برسد به ایشان خواهم داد .
الجامع معمر بن راشد ج 11 ص 355 -مصنف عبد الرزاق ج 11 ص 356
ناسزای حکیمه جبله :
حکیم بن جبله از کسانی بود که با عثمان جنگید و به عائشه دشنام می‌داد .
الکامل فی التاریخ ج3 ص 107
مقتل الشیهد عثمان جلد 1 ص288
پس حکیم بن جبله در حالیکه دشنام می‌داد و نیزه‌ای در دست داشت ، به آنان حمله کرد ؛ شخصی از عبد‌القیس به او گفت : چه کسی را دشنام می‌دهی ؟
پاسخ داد : عائشه را
ناسزای زینب بنت جحش :
همسران پیامبر زینب بنت جحش (همسر پیامبر) را فرستادند .او به نزد پیامبر (صلى الله علیه وآله) آمده و به درشتی سخن گفت ! و افزود که زنان تو از تو می‌خواهند که عدالت را بین زنان اجرا کنی ! و صدای خویش را بالا برد ! و سپس سخن خود را به سوی عائشه متوجه کرده در حالی که او نشسته بود ، به عائشه دشنام داد !
صحیح البخاری ج 2 ص 911 ش 2442 کتاب الهبة بَاب من أَهْدَى إلى صَاحِبِهِ وَتَحَرَّى بَعْضَ نِسَائِهِ دُونَ بَعْضٍ
عائشه گفته است که من و صفیه به یکدیگر دشنام می‌دادیم ! من به پدر او دشنام دادم ؛ او نیز به پدر من دشنام داد
الطبقات الکبری جلد 8 ص 80
نظر صحابه در مورد عثمان لعنت الله علیه
طلحه به عثمان می‌گوید:
إنک أحدثت أحداثا لم یکن الناس یعهدونها.
بدعت‌هایی را گذاشتی که سابقه نداشت.
أنساب الأشراف، ج5، ص29
زبیر در حق عثمان می‌گوید:
اقتلوه فقد بدّل دینکم.
او را بکشید که دین شما را تغییر داد.
شرح نهج البلاغة لإبن أبی الحدید، ج9، ص36
عبد الله بن مسعود می‌گوید:
ما أری صاحبکم إلا و قد غیّر و بدّل.
عثمان، دین الهی را تغییر داد و تبدیل کرد.
أنساب الأشراف، ج5، ص36 - حلیة الأولیاء، ج1، ص138
عبد الله بن مسعود در جای دیگر می‌گوید:
إن دم عثمان حلال.
خون عثمان حلال است.
تاریخ الطبری، ج3، ص341
به عمار گفتند:
لم قتلتموه؟ قال: ‌لإحداثه.
چرا عثمان را کشتید؟ گفت: به خاطر بدعت‌هایش.
وقعة صفین لإبن مزاحم، ص319
عمار می‌گوید:
أراد أن یغیر دیننا فقتلناه.
عثمان می‌خواست دین ما را تغییر بدهد و ما هم او را کشتیم.
وقعة صفین لإبن مزاحم، ص339 ـ شرح نهج البلاغة لإبن أبی الحدید، ج8، ص22
سعد بن أبی وقاص گفت:
عثمان غیّر و تغیّر.
عثمان، هم خودش تغییر کرد و هم دین إلهی را تغییر داد.
الامامة والسیاسة لإبن قتیبة الدینوری، تحقیق الزینی، ج1، ص48
هاشم مرقال می‌گوید:
أحدث الأحداث و خالف حکم الکتاب.
بدعت‌ها گذاشت و حکم إلهی را مخالفت کرد.
تاریخ الطبری، ج4، ص30 ـ وقعة صفین لإبن مزاحم، ص354
عایشه گفت:
فرفعت نعل رسول الله صلى الله علیه و سلم و قالت: ترکت سنة رسول الله.
نعلین پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم را بلند کرد و گفت: عثمان! تو، سنت پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم را ترک کردی.

__________________




  



نوشته شده در تاریخ 91/1/5 ساعت 5:5 ع توسط مهدی همتی



  



نوشته شده در تاریخ 91/1/5 ساعت 4:58 ع توسط مهدی همتی


شهادت حضرت محسن بن علی در پی هجوم غاصبین خلافت

مروری بر وقایع تلخ و مصایب پس از شهادت رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم

1) تهدید عمر به آتش زدن خانه حضرت فاطمه (سلام الله علیها) :


عده‌ای از بیعت سرپیچی کرده بودند و در نزد علی در خانه فاطمه‌ جمع شده بودند. پس ابوبکر عمر را به دنبال آنها فرستاد. و این هنگامی بود که حضرت علی و زبیر برای مشورت در امر خلافت نزد حضرت زهرا رفت و آمد می کردند عمربن خطاب با خبر شد و گفت:(( ای دختر رسول خدا! به خدا در نزد ما کسی محبوبتر از پدرت نیست و پس از او محبوبترین تویی! و به خدا قسم این امر مرا مانع نمی شود که اگر علی و زبیر نزد تو جمع شوند دستور دهم که خانه را با آنها به آتش بکشند. ))اسلم گفت: چون عمر از نزد فاطمه بیرون رفت حضرت علی و زبیر به خانه برگشتند. پس فاطمه فرمود: (( می دانید که عمر نزد من آمد و به خدا قسم یاد کرده اگر شما ( بدون اینکه با ابوبکر بیعت کنید ) به خانه برگردید خانه را با شما آتش می زند؟؟ و به خدا سوگند که او به سوگندش عمل خواهد کرد.(1)

2) آمدن عمر با آتش به سوی خانه حضرت زهرا (سلام الله علیها) :

ابوبکر به علی پیام فرستاد تا با وی بیعت کند اما علی نپذیرفت. پس عمر با مشعلی آمد. فاطمه ناگاه عمر را با مشعلی در خانه اش یافت. پس فرمود:(( یابن خطاب اتراک محرقا علی بابی؟! قال نعم. ))ترجمه: (( یابن خطاب! آیا من نظاره گر باشم و حال آنکه تو در خانه ام را بر من به آتش می کشی؟ عمر گفت: بلی . . . ))(2)

3) هجوم عمر و عده ای به در خانه حضرت زهرا (سلام الله علیها) :

اسامی تعدادی از افراد که به خانه فاطمه الزهرا (سلام الله علیها) هجوم آوردند.(( عمربن خطاب، خالدبن ولید، عبدالرحمن بن عوف، ثابت ابن عمیس شماس، زیدن بن لبید، سلمة بن سالمة بن وقش، زیدبن ثابت، اسیربن حضیر))علمای اهل سنت نوشته اند:(( همه افراد داخل خانه بیرون آمدند مگر علی که گفت : من قسم خورده‌ام که در خانه بمانم تا قرآن را جمع‌آوری کنم. عمر قبول نکرد ولی اعتراض فاطمه باعث شد تا عمر برگردد. او برگشت و ابوبکر را تحریک کرد تا پیگیر مسئله باشد و او قنفذ غلام خود را چندین بار دنبال علی فرستاد ولی جواب منفی شنید. بالاخره عمر با جمعی از مردم به خانه فاطمه رفتند. تا فاطمه صدای آنها را شنید، ناله کرد. ای پدر، یا رسول الله، بعد از تو عمربن خطاب و ابوبکر بن ابی قحافه چگونه با ما رفتار می‌کنند. ))(3)

4) تذکر به عمر! و بی اعتنایی او در آتش زدن خانه:

عمر به خانه علی و فاطمه رسید و آنها را صدا زد اما آنها اعتنایی نکردند و از خانه خارج نشدند. عمر هیزم خواست و گفت : سوگند به خدایی که جان عمر در دست اوست یا بیرون می‌آیید و یا خانه را با اهلش به آتش می‌کشم.به عمر گفتند: یا اباحفص! فاطمه در این خانه است، حتی اگر فاطمه داخل خانه باشد؟ عمر جواب داد. (( اگر چه فاطمه باشد ))و نیزمقاتل ابن عطیه می‌نویسد : (( هنگامی که ابوبکر از مردم با تهدید و شمشیر وزیر بیعت گرفت، عمر، قنفذ و جماعتی را به سوی خانه علی و فاطمه فرستاد و عمر بر خانه فاطمه هیزم جمع کرد و در خانه را آتش زد. ))(4)

5) گریه فاطمه و به زور بیرون کشیدن حضرت علی از خانه و تهدید او به قتل:

در روایات اهل سنت آمده است که:(( . . . تا آنکه ( عمر و اصحابش ) پشت درب خانه فاطمه جمع شدند و دق الباب کردند. پس چون مردم صدای فریاد و گریه فاطمه را شنیدند در حالی که گریه می کردند متفرق شدند لکن عمر و اصحابش همانجا ماندند پس علی را با زور از خانه خارج کرده و او را به طرف ابوبکر کشاندند پس به او گفتند بیعت کن! علی گفت: اگر بیعت نکنم چه می کنید؟ گفتند: اگر بیعت نکنی به خدایی که جز او خدایی نیست گردنت را خواهیم زد؟! ))(5)

6)لگد عمر بر حضرت زهرا (سلام الله علیها):

ابن ابی دارم که ذهبی وی را (( الامام الحافظ الفاضل . . کان موصوفا بالحفظ و المعرفه )) خوانده، نقل کرده است:(( ان عمر رفس فاطمه حتی اسقطت بمحسن ))ترجمه: (( عمر لگدی بر حضرت زهرا زد تا محسن سقط گردید. ))و او این حدیث را مورد تقریر و تایید خود قرار داده است.(6)

7) شهادت حضرت محسن (علیه السلام):

عبارات و احادیث مختلفی از علمای اهل سنت در این قسمت نقل شده که دو نمونه از آن ها را عینا نقل می کنیم و برای بقیه آدرس کتاب موردنظر را می نویسیم. قابل ذکر است که برخی از جاها (( علت شهادت حضرت محسن ضربه قتفذ و برخی از جاها ضربه عمر)) ذکر شده است:ابن شهرآشوب سروی نقل می کند:(( فرزندان فاطمه عبارتند از حسن و حسین و زینب و ام کلثوم و همانا محسن که از ضربه قنفذ عدوی کشته شد. ))مسعودی در اثبات الوصیه می نویسد:(( . . آنان در هجوم به خانه فاطمه سیده زنان را در پشت درب چنان فشار دادند که محسن را سقط کرد. ))و نظام معتزلی معتقد است که بدون شک عمر در روز بیعت چنان فاطمه را زد که محسن را از شکم انداخت.(7)

8) غضب حضرت زهرا (سلام الله علیها) بر ابوبکر:

علمای اهل سنت نقل کرده اند که حضرت زهرا فرمودند:(( آنان ( ابوبکر و عمر ) جرمی مرتکب شدند که خدا خود بازخواستشان می کند و آنان را به حساب می کشد. ))(8)و از دیگر مطالبی که گواه خشم و غضب حضرت فاطمه بر ابوبکر و عمر و . . . می باشد خطبه ایشان در مسجد است که فرمودند:(( . . . ای پسر ابوقحافه ( ابوبکر ) آیا در کتاب خداست که تو از پدرت ارث ببری و من از پدرم ارث نبرم! عجب افترای بزرگی و چه بدعتی است که در دین می گذارید؟ . . . به زودی خواهید دید که هر خبری را جایگاهی و هر مظلومی را پناهی خواهد بود. ))(9)
و نیز در کتب مختلف اهل سنت نقل شده است که:(( . . . فوجدت فاطمه علی ابی بکر فی ذلک فهجرته فلم تکلمه حتی توفیت . . . ))ترجمه: (( فاطمه بر ابوبکر غضب نمود. پس با وی قهر کرد و با او سخنی نگفت تا وفات کرد. ))(10)

9)نفرین ابوبکر توسط حضرت زهرا (سلام الله علیها)ا:

ابن قتیبه در کتاب الامامه و السیاسه ص 14 می نویسد حضرت زهرا خطاب به ابوبکر فرمودند:(( و الله لأدعون علیک فی کل صلاه أصلیها ))ترجمه: (( به خدا سوگند در هر نمازی که بخوانم تو را نفرین می کنم. ))و نیز علمای اهل سنت در کتب خودشان نقل کرده اند که حضرت زهرا خطاب به آن دو نفر فرمودند:(( إنی أشهد الله و ملائکته أنکما أسخطتمانی و ما أرضیتمانی لئن لقیت النبی لأشکونکما ))ترجمه: (( خداوند و ملائکه او را شاهد و گواه می گیرم که شما دو نفر ( ابوبکر و عمر ) مرا به غضب آوردید و رضایت مرا فراهم نکردید. اگر پیامبر را ملاقات کنم از شما شکایت خواهم کرد. ))(11)

10) غضب حضرت زهرا بر ابوبکر و عمر و اجازه ندادن به آن ها برای شرکت در تشییع جنازه و دفن شبانه او:

و باز علمای اهل سنت نقل کرده اند که:(( فلما توفیت دفنها زوجها علی لیلا و لم یوذن بها ابابکر و صلی علیها ))ترجمه: (( هنگامی که فاطمه وفات کرد همسرش او را شبانه دفن کرد و ابوبکر را خبردار نکرد و به او اجازه خواندن نماز بر او را نداد. ))و در کتابهای دیگر که آدرس داده می شود باز یا مشابه و یا عین همین مطلب نقل شده است.(12)

11) اعتراف ابوبکر به این جنایت عظیم:

در این قسمت به گفته های خود ابوبکر که به انجام این جنایت اعتراف کرده می پردازیم:متقی هندی می گوید ابوبکر گفت:(( ای کاش به خانه فاطمه حمله ور نشده بودم و آنجا را به حال خود وا می گذاشتم اگر چه علیه من پیمان جنگ می بستند. ))و در آدرس هایی که در پایین می آوریم مشابه همین عبارات و یا عین عبارات ایوبکر ذکر شده است.(13)

پی نوشت:

(1)کتاب المصنف ابن ابی شیبه ج 7 ص 432 حدیث 37045./سیوطی مسند فاطمه ص 36./ابن عبدالبر در کتاب الاستیعاب ج3 ص 975/تاریخ طبری ج 1 ص 1118./الامامه و السیامه، ابن قتیبه، ج 1 ص 20-19/ازالة الخلفا، دهلوی هندی، ج 362/2/عقدالفرید، ابن عبدربة المالک، ج 2 فصل سقیفه/تاریخ ابن اثیر، ج 2 ص 335./شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج 2 ص 56 چاپ بیروت از قول جوهری عالم قرن 4 و صاحب کتاب (( السقیفه و فدک ))

(2)تاریخ ابی الفداء ج 1 ص 156./عقدالفرید، ابن عبدربه ج 3 ص 64 چاپ مصر./کنز العمال ج 13 ص 140 که همین موضوع را تایید می کند./انساب الاشراف ج 1 ص 586حدیث 1184./اسماعیل عماد الدین در کتاب (( المختصر فی اخبار البشر )) ج 1 ص 156 چاپ مصر.

(3)عقدالفرید، ج 28 ص 322 و ج 3 ص 163/تاریخ ابن شحنه، ج7 ص 164./الامامه و السیاسة، ج 1 ص 13./اعلام النساء، ج 3 ص 1207./شرح نهج‌البلاغه ابن ابی الحدید، ج 1 ص 134 و ج 2 ص 19./اثبات الوصیه مسعودی ص 123/الملل و النحل ج 1 ص 57 چاپ بیروت که عقیده نظام را در این رابطه بیان کرده است.

(4)اعلام النساء عمر رضا کحاله چاپ بیروت در قسمت حرف فاء ذیل نام فاطمه/الریاض النضره محب طبری ج 1 ص 167 و 341./ تاریخ الخمیس دیار بکری ج 1 ص 178./الامامه و السیاسه ابن قتیبه ج 1 ص 12./ الامه و الخلافه مقاتل ابن عطیه ص 160

(5)الامامه و السیاسه، ابن قتیبه ج1 ص 13./اعلام النساء، عمررضا کحاله ج 4 ص 115./انساب الاشراف بلاذری ج 1 ص 587./اثبات الوصیه مسعودی ص 142./شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید معتزلی ج 6 ص 48./السیره النبویه ابن کثیر ج 4 ص 495./السقیفه و الخلافه عبدالفتاح عبدالمقصود ص 15.

(6)سیر اعلام النبلاء ج 15 ص 578/اثبات الوصیه مسعودی ص 142 تحت عنوان حکایه السقیفه.

(7) کتاب المناقب ج 3 ص 132 به نقل از کتاب (( المعارف )) ابن قتیبه دینوری/اثبات الوصیه مسعودی ص 142./(( الملل و النحل )) شهرستانی ج 1 ص 57 چاپ بیروت./ذهبی در کتاب المیزان الاعتدال ج 1 ص 139 رقم 552./صفدی در الوافی بالوفیات ج 6 ص 17./الاسفرائینی التمیمی در الفرق بین الفرق ص 107./الحمویی الجوینی الشافعی در فرائد السمطین ج 2 ص 35./ابن ابی الحدید معتزلی در شرح نهج البلاغه ج 14 ص 192 چاپ بیروت.

(8)تاریخ خلفا ابن قطیبه ج 1 ص 19.

(9)بلاغات النساء ابوالفضل احمد ابن ابی طاهر متولد 204 ص 23 و 24 چاپ بیروت./ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج 4 ص 78./المناقب احمد ابن موسی که سند آن منتهی به عایشه است./السقیفه ابوبکر احمد بن عبدالعزیز جوهری که به سندهای مختلف این خطبه را نقل کرده است.

(10)بخاری ج 5 ص 177 چاپ احیاء التراث وج 3 ص 38 کتاب المغازی و نیز در ج 2 ص 504 کتاب الخمس مشابه همین عبارت آمده است./سنن الکبری بیهقی ج 6 ص 300 چاپ بیروت./و نیز در کتاب مسلم ج 4 ص 30 کتاب الجهاد و السیر مشابه همین آمده است. و ج 1 ص 72 و ج 5 ص 153/کفایه الطالب گنجی شافعی ص 225./تیسیر الوصول الی جامع الاصول شیبانی ج 1 ص 209./الکامل فی التاریخ ابن اثیر ج 2 ص 126./تاریخ الرسل و الملوک ج 2 ص 448./شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج 1 ص 122./مروج الذهب مسعودی ج 2 ص 144./تنبیه و الاشراف ص 250./الصواعق المحرقه ابن حجر الهیثمی ج 1 ص 12./ الاستیعاب ابن عبد البر ج 2 ص 144./تاریخ الخمیس الدیار البکری ج 1 ص 193./الامامه و السیاسه ابن قتیبه ج 1 ص 14./البداء و التاریخ المقدسی ج 5 ص 66

(11)الامامه و السیاسه ابن قتیبه ص 14./کفایه الطالب گنجی شافعی باب 99.

(12)کتاب بخاری ج 3 ص 36 و ج 5 ص 9 و ج 7 ص 87../کتاب مسلم ج 3 ص 1380 چاپ مصر./المصنف حافظ عبدالدین محمد بن ابی شیبه ج 4 ص 141./شذرات الذهب ابی فلاح الحنبلی ج 1 ص 15 چاپ قاهره./الثغور الباسمه سیوطی ص 15 چاپ بمبئی./تاریخ ابی ذرعه عبدالرحمان بن عمرو الدمشقی ج 1 ص 290 چاپ دمشق./شرح نهج البلاغه این ابی الحدید ج 6 ص 50./تاریخ یعقوبی ج 2 ص 115./اکمال الرجال خطیب تبریزی ص 735 چاپ دمشق./انسان العیون الشهیره بالسیره الجلیه شیخ علی ابن برهان الدین شافعی ج 3 ص 361 چاپ قاهره./سنن الکبری بیهقی ج 4 ص 29 چاپ حیدر آباد./مقتل الحسین ابوالموید موفق ابن احمد ص 83./مجمع الزوائد الهیثمی ص 211./طبقات الکبری ابن سعد ذهبی ج 2 ص 128 چاپ بیروت./تهذیب الاسماء حافظ النوری ج 2 ص 353./حلیه الاولیاء ابی نعیم اصفهانی ج 2 ص 42 چاپ مصر.

(13)کنز العمال ج 5 ص 631./تاریخ الامم و الملوک ابن جریر طبری ج 2 ص 619./ مروج الذهب مسعودی ج 2 ص 194./المعجم الکبیر طبرانی ج 1 ص 62./شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج 2 ص 47./ازاله الخلفاء دهلوی هندی ج 2 ص 29./میزان الاعتدال ذهبی ج 2 ص 215./لسان المیزان ابن حجر عسقلانی ج 4 ص 219./الامامه و السیاسه ابن قتیبه دینوری ج 1 ص 18./10-الاموال حافظ ابوعبید ص 194

__________________





  



نوشته شده در تاریخ 91/1/5 ساعت 4:56 ع توسط مهدی همتی


سلام

بعد از اینکه وبلاگم رو ساختم مدتی هست که رونق پیدا کرده وبازدید خوبی داره چند وقتی هست که یک سنی هم میاد و شبهه وارد میکنه مرحله اول شبهه اینجا بود که من یک حدیث گذاشتم از نبی ص که فرمود فاروق و صدیق اکبر علی ع هست
اون شبهه ایکه وارد کرد این بود که اگر نبی ص به این صراحت گفته پس چرا 30 هزار مسلمان در جمل تاختند بر علی ع
در اون شبهه ما به خوبی جوابش رو دادیم
و چند روز بعد که عید الزهرا رسید بنده چند عکس از حرم ابولولو گذاشتم و چند شعر در ستایش ایشون
بعد این عمری شبهه دیگری آورد اومد و گفت که اصلا مسلمان نبوده ابولولو وبا خیالات خودش مدارکی آورد که البته اون مدارک منابع دینی و مذهبی نبودن
من او ن روز جوابی نداشتم
اما بالاخره زندگی نامه حضرت ابو لولو رو پیدا کردم و در وبلاگم گذاشتم اینجا هم برای شماها میزارم تا هروقت گفتن عمر به دست یه کافر کشیته شده سریع رسواشون کنید

یاعلی ع

=================================

زندگی نامه ابولولو (ع)
- 1- ابولولو فیروز مقلب به بابا شجاع الدین نهاوندی الاصل: او از بزرگان مسلمین و مجاهدین بلکه از خالص ترین پیروان امیرالمومنین (علیه السلام) است . (ریاض العلماء سفینه البحار ج 7 ص 561 ماده لؤلؤ). 2- ابو لولو به عمر( لعنت الله علیه) نوشت : جزای کسی که عصیان مولایش کند و ملک مولایش را غصب کند و خانم مولایش را بزند چیست ؟ پس عمر (لعنت الله علیه) نوشت : بدرستی که قتل چنین کسی واجب است . وقتی ابولولو مواجه با او شد تا او را به هلاکت برساند به او فرمود: چرا عصیان مولا امیرالمومنین (علیه السلام) کردی. آنگاه ضربه هایی پی در پی به پیکر نحس عمر وارد می کرد و او را لعن می نمود و برای فضل حضرت ابولولو همین قدر کافی است که نفرین حضرت زهرا (سلام الله علیها) به عمر (لعنت الله علیه) در موقعی که ورقه فدک را پاره نمود و به دست ابولولو اجرا شد.(طریق الارشاد ص 456). 3- مولا امیرالمومنین(علیه السلام) به عمر(لعنت الله علیه) فرمود: سیقتلک ابولولو توفیقاً یدخل به و الله الجنان علی الرغم منک . خواهد کشت تو را ابولولو در حالی که این توفیق را خداوند تبارک و تعالی به او داده . به خدا قسم وارد بهشت خواهد شد بر خلاف میل تو . (ارشاد القلوب دیلمی ج 2 ص 285). فقال امیرالمومنین (علیه السلام) : فیقتلک توفیقاً و یدخل بذلک الجنةعلی رغم منک . (مشارق الانوار ص 79). 4- احمد بن اسحاق قمی در فضیلت 9 ربیع الاول نقل کرد که حذیفه گفت: پس خداوند تبارک و تعالی مستجاب فرمود دعای مولاتی فاطمه (صلواة الله علیها) را بر آن منافق به دست قاتل او (رحمة الله علیه) . (بحار ج 31 ص122 به بعد). 5- در میان شیعه معروف است که ابولولو بعد از زخم زدن آن نابکار به خدمت امیرالمومنین (علیه السلام) آمده و قتل عمر را نقل نمود. آن حضرت به اعجاز او را به کاشان فرستاد و دختر قاضی کاشان را به او دادند و از او فرزندان صالحی به هم رسید.(شاخه طوبی ص 107 از مرحوم محدث نوری صاحب مستدرک الوسائل استاد محدث قمی صاحب مفاتیح الجنان). 6- شیعه را اعتقاد این است که وقتی ابولولودومی را کشت به کاشان آمد و ابولولو از شیعیان امیرالمومنین (علیه السلام) بود تا از دنیا رفت . مردم کاشان او را در کنار راه فین دفن کردند. (مرحوم سپهر در ناسخ التواریخ تاریخ الخلفاء ج3 ص 49). 7- بدرستیکه اهل کاشان می دانند ابولولو قاتل عمر است بعد از قتل وی به کاشان فرار کرد از ترس دشمنان اهل بیت و اهالی کاشان که محب اهل البیت بودند او را تکریم نموده و در مقابل دشمنان از او محافظت کرده تا از دنیا رفت و مزار او در خارج کاشان است و عمر در نظر اهل کاشان مثل ابوبکر در نظر اهل سبزوار حقیر و بی اعتبار است لذا ملا حیرتی گفته: خوارم اندر ولایت قزوین** چون عمر در ولایت کاشان** و مولوی گفته است: سبزوار است این جهان کج مدار** ما چو بوبکریم در وی خوار و زار** (مجالس المومنین شهید ثالث مرحوم قاضی نورا... شوشتری صاحب احقاق الحق ج 1 ص 87و88). 8- ابولولو به زعم اهل سنت (تسنن ) مجوسی یا نصرانی بود و شیعه آنرا بابا شجاع الدین می خواند و در سلک اهل اسلام منتظم داند و در کاشان وفات یافت . (حبیب السیر ج 1 ص 489 چاپ تهران). 10- بعد از اینکه ابولولو رضوان الله تعالی علیه جهنم و درک عمر لعنت الله علیه واصل کرد خدمت مولا امیرالمومنین (علیه السلام) رسید و آن حضرت بر درب خانه نشسته بود بر جای دیگر نشست چون مردم به طلب ابولولو رفتند مولا (علیه السلام) فرمود تا من اینجا نشسته ام هیچ کس را ندیده ام و آن شب ابولولو را بر دلدل (اسم مرکب مخصوص امیرالمومنین علیه السلام) نشاند و فرمود آنجا دلدل بایستد به زمین فرود آی و دلدل ابولولو را به کاشان رساند. (کامل بهایی از عماد الدین طبری که در سال 675 نوشته شده – ج 2 ص 105 و 111 ). ********ناز شصت قداره کش مولا امیرالمومنین (علیه السلام) حضرت ابولولو صلوات********


__________________


  





طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ