بازدید امروز : 9
بازدید دیروز : 0
کل بازدید : 36164
کل یادداشتها ها : 39
بسم اللّه الرّحمن الرّحیم
عظم اللّه اجورنا واجورکم بمصابنا بسیدنا الحسین ورزقنا طلب ثاره مع امام مهدى من آل محمد علیهمالسلام
عاشوراى امسال پایان یافت وبه سپرى شدن آن دو چیز به جا ماند: نخست پاداش عظیم ورحمت واسعه الهى وسعادت دنیا وآخرت از یک سو وعذاب وغضب شدید الهى وشقاوت دو جهان از سوى دیگر.
عاشوراى سال 61 هجرى نیز چنین بود وهنگامىکه فصل نخست عاشورا با شهادت سالار شهیدان حضرت ابا عبداللّه الحسین علیهالسلام به پایان رسید، دو گروه خیر وشر کاملا از هم جدا شدند واصحاب امام حسین علیهالسلام مستحق ثواب ورحمت عظیم خدا، ودشمنان ایشان مستوجب خشم وکیفر الهى شدند.
خداى متعال درباره روز قیامت فرموده است: «یَوْمَـءِذٍ یَتَفَرَّقُونَ»؛[1] «در آن روز مردم متفرق وگروه گروه مىشوند».
این آیه شریفه هرچند مربوط به قیامت است باید دانست که قیامت ما در همینجا واز اعمال ما در این دنیا نشأت مىگیرد ونحوه عملکرد مردم در عاشورا آنان را به دستههاى اهل سعادت واهل شقاوت تقسیم مىکند.
:: عاشورا، آزمون بزرگ الهى
در تاریخ آوردهاند که حبیببن مظاهر اسدى وشمربن ذىالجوشن همشهرى بودند وسالهاى سال همدیگر را مىشناختند. اما سرانجامِ آنها فرسنگها با هم فاصله داشت وماجراى عاشورا راهشان را از هم جدا کرد. سرنوشت حبیب این بود که در شمار یاران سیدالشهدا علیهالسلام جانفشانى کند وبه فیض شهادت در جوار مولایش برسد، در حالىکه پایان کار شمر این بود که در صف دشمنان وقاتلان امام حسین علیهالسلام در آمد.
زهیربن قین، عثمانى ومنحرف از امیرمؤمنان علیهالسلام بود. وهب نیز در ابتداى کار نصرانى بود. اما با این حال ماجراى عاشورا این دو را به جایى رساند که میلیونها تن از علما، مراجع تقلید، محدثان وعموم مردم از گذشته تاکنون در برابر قبورشان مىایستند وبه آنها عرضه مىدارند «بأبی أنتم واُمی؛ پدر ومادرمان فدایتان ».
این در حالى است که شخصى چون عبیداللّهبن حر جعفى که خود را از شیعیان به شمار مىآورد وامام حسین علیهالسلام او را هم مثل زهیربن قین دعوت به همراهى کرد، به دعوت امام پاسخ منفى داد وبا رو برتافتن از امام خسران وشقاوت دنیا وآخرت را برگزید وامروزه براى ما معلوم نیست که چه حالى دارد ودر چه عذابى به سر مىبرد.
امسال نیز همان اتفاقى افتاد که در عاشوراى سال 61 قمرى وعاشوراهاى پس از آن رخ داد. بسیارى از افراد در روزهاى گذشته در راه امام حسین علیهالسلام به خدمتگزارى وعزادارى پرداختند ودر راه اقامه شعائر حسینى ـ که شعائراللّه است ـ از هیچ جانفشانى وکوششى کوتاهى نکردند، در حالى که عده دیگرى در مقابل عزادارى آن حضرت به مانع تراشى وتشکیک پرداختند وعزاداران آن حضرت را مورد ریشخند یا آزار قرار دادند.
حسینبن روح «رضوان اللّه تعالى علیه» سومین نایب خاص حضرت ولى عصر «عجل اللّه تعالى فرجه الشریف» نقل کرده است که وجود مبارک سیدالشهدا علیهالسلام در قنوت نمازهایشان دعایى مىخواندند که یکى از فقرات آن بسیار تأملبرانگیز وهشداردهنده است. آن جناب به خدا عرضه مىداشتند:
وأعذ أولیائک من افتتان بی؛[2] پروردگارا، به اولیاى خود رحم کن وآنان را از اینکه به سبب من مورد آزمون وفتنه قرار گیرند، نجات ده.
در اینجا حضرت از خدا مىخواهند که اولیاى خود را از گرفتارشدن به آزمونهاى دشوار به سبب حضرت نجات دهد. روشن است که تعبیر «اولیا» شامل کسانى نمىشود که پیروان اهلبیت علیهمالسلام نیستند. مسلماً چنین کسانى از اولیاى الهى ودوستان خدا نیستند.
این فقره از دعاى امام حسین علیهالسلام فوقالعاده تأملبرانگیز است وبنده در هیچ یک از دعاهاى وارد شده از معصومین علیهمالسلام مشابه چنین تعبیرى را ندیدهام. در اینجا حضرت سالها پیش از واقعه عاشورا از درگاه بارى تعالى مىخواستند که اولیاى الهى به واسطه ایشان در آزمون دشوار الهى مردود نشوند. در حقیقت این فقره نشان مىدهد که ماجراى سیدالشهدا علیهالسلام ماجراى حساس وآزمون دشوارى است که بسیارى از افراد نمىتوانند با سربلندى از آن بیرون آیند.
نخستین طائفهاى که در این آزمون مردود شدند، بیش از یکهزار تن بودند که در رکاب حضرت سیدالشهدا علیهالسلام وارد کربلا شدند. این افراد منحرف از سیدالشهدا علیهالسلام نبودند. بلکه ایشان را قبول داشتند، حضرت را دوست مىداشتند، از اصحاب ایشان به شمار مىرفتند، پشت سر ایشان نماز مىگزاردند، ومسائل شرعى خود را از حضرت مىپرسیدند. این افراد تا شب عاشورا دوام آوردند ولى چنین آزمون دشوارى را تاب نیاوردند. در حقیقت خداى متعال آنان را از گرفتارشدن به این آزمون بزرگ پناه نداد. از اینرو در دستههاى ده بیست نفرى با حضرت خداحافظى کردند وکربلا را ترک گفتند.
در حقیقت ماجراى سیدالشهدا علیهالسلام ماجراى فیصله وجدایى حق از باطل وسره از ناسره است والبته چنین آزمونى، آزمون دشوارى است. در روزگار ما نیز برخى از این آزمون دشوار سربلند بیرون مىآیند وهمینطور بسیارند کسانىکه امروزه ودر آینده از دوستداران اهلبیت علیهمالسلام به شمار مىروند، ولى همانند آن گروه هزار نفرى، در این آزمون مردود وشرمسار مىشوند.
در کربلا فقط عده قلیلى از این آزمون سربلند بیرون آمدند واین افراد همان کسانى بودند که خداى متعال از سقوط در این آزمون دشوار پناهشان داده بود.
پناهیافتن از این آزمون دشوار ـ همانند توفیق در همه امور دیگر ـ بنا به فرموده قرآن نیازمند دو چیز است: دعا وعمل.
قرآن کریم فرموده است:
«قُلْ مَا یَعْبَؤُا بِکُمْ رَبِّى لَوْلاَ دُعَآؤُکُمْ»؛[3] [اى پیامبر،] بگو اگر دعاى شما نباشد پروردگارم به شما اعتنا نمىکند.
نیز در جاى دیگر فرموده است:
«وَ أَن لَّیْسَ لِلاْءِنسَـنِ إِلاَّ مَا سَعَى»؛[4] براى انسان بهرهاى جز حاصل تلاش او نیست.
از این دو آیه شریفه دریافت مىشود که دعا به تنهایى راهگشا نیست وعمل بدون توسل ودعا نیز چه بسا موجب توفیق نشود. بنابراین دعا وعمل هر دو مطلوبند وباید در کنار هم قرار گیرند تا آدمى را به هدف وتوفیق برسانند.
امام حسین علیهالسلام براى ما دعا کرده واز درگاه بارى تعالى مسئلت کردهاند که ما را از درافتادن وسقوط در آزمونها پناه دهد، اما خودمان نیز باید جانب عمل را فرونگذاریم وهشیار باشیم وبه وظیفه خود عمل کنیم.
:: عاشـورا وشبههافکنــىها
یکى از وظایف ما این است که بدانیم شعائر حسینى شعائر اللّه است واظهار نظر در خصوص آن مربوط به مراجع تقلید مىباشد که در زمینه احکام اللّه تخصص کافى دارند. فقط فقهایى که در این زمینه خبرهاند مىتوانند در این زمینه اظهارنظر کنند. از اینرو در زمینه شعائر حسینى باید به آنان مراجعه واز آنان پرسش کنیم واز حکم کردن به غیر ما انزل اللّه بپرهیزیم.
ماجراى سیدالشهدا فیصلهدهنده حق از باطل وماجراى حساسى است که در آن آدمى زود اهل سعادت وبهشت یا خداى ناکرده اهل شقاوت ودوزخ مىشود. بکوشیم از اظهارنظرهاى سطحى در این خصوص خوددارى کنیم وخود، خانواده، وبرادران جسمانى وایمانى خود را از مردود شدن در این امتحان دور کنیم وبا حکمت وموعظه حسنه[5] آنان را از تشکیک واظهارنظر در این خصوص باز داریم.
چندى پیش شخصى که خود را با سواد مىپنداشت نزد من آمد ودرخصوص یکى از شیوههاى عزادارى تشکیک مىکرد. سبب تشکیک وى را که جویا شدم اظهار داشت این کار دو اشکال دارد: نخست آنکه این شیوه عزادارى در زمان پیامبر صلىاللهعلیهوآله وائمه معصومین «صلوات اللّه علیهم اجمعین» وجود نداشته است. دیگر آنکه برخى از کسانىکه به این نحوه عزادارى مىپردازند، مرتکب برخى از محرمات مىشوند.
درباره اشکال نخست به وى گفتم: این اشکال از سخنان وهابیان است وکسى مثل شما نباید آن را بر زبان آورد. وهابیان پشتوانه استوارى ندارند. پشتوانه آنان کسانى چون احمدبن حنبل، ابن تیمیه، ومحمدبن عبدالوهاب است که اگر بخواهیم جانبشان را نگاه داریم واز واقعیت آنان چشمپوشى کنیم، باید بگوییم مشتى بىسواد بودهاند که از اسلام آگاهى وبهرهاى نداشتهاند. اما شیعیان از رکن رکین وپشتوانههاى استوارى چون امیرمؤمنان، امام حسین، امام صادق، وحضرت بقیة اللّه «صلوات اللّه علیهم اجمعین» برخوردارند. عقاید شیعه مستند به فقه واندیشه اهلبیت علیهمالسلام مىباشد که هیچ شائبهاى در آن راه ندارد ودر طى تاریخ بسیارى از افراد مذاهب دیگر را که حقیقتجو وبدون عناد وغرض بودهاند متحول کرده است.
اگر بخواهیم به صرف نبودِ این نحوه عزادارىها در زمان پیامبر صلىاللهعلیهوآله آنها را بىاساس بدانیم، پس با قبه وبارگاه امام رضا «علیه آلاف التحیة والثناء» چه کنیم که نه در زمان پیامبر ونه در زمان ائمه «صلوات اللّه علیهم اجمعین» به این صورت نبوده است؟! آیا به صرف اینکه قبه وبارگاه امروزین امام رضا علیهالسلام به صورت فعلى در زمان ائمه علیهمالسلام نبوده است باید آن را باطل بشماریم؟! آیا قبه وبارگاه آستان مقدس مولاى متقیان علیهالسلام، قبه وبارگاه سیدالشهدا علیهالسلام، مدارس علمیه، حسینیهها، کتابهایى چون کتب اربعه، وسائل الشیعه، مستدرک الوسائل، دستگاه مرجعیت و روحانیت وهزاران نهاد ودستگاه دیگر به صورت امروزین آن در زمان ائمه معصومین علیهمالسلام وجود داشته است؟ هیچ یک از این امور در عصر ائمه نبوده است ولى آیا مىتوان بر همه این امور خط بطلان کشید؟ مسلماً اعتقاد به چنین چیزى سخنى سخت بىپایه واساس است وبه صرف نبود چیزى در عصر ائمه نمىتوان آن را مردود انگاشت.
وانگهى براى این عزادارىها دست کم دو دلیل فقهى وعلمى مىتوان اقامه نمود:
نخست آنکه ائمه ما قواعد کلى وعموماتى وضع فرمودهاند. واین شعائر نیز تحت عمومات قرار مىگیرند. همانطور که عموماتْ قبه وبارگاه وضریح مطهر امام حسین علیهالسلام را ـ که در زمان ائمه علیهمالسلام نبوده است ـ در بر مىگیرد، همه انواع عزادارى را نیز شامل مىشود. کسىکه چنین اشکالى را مطرح مىکند در حقیقت با قرآن وحدیث وعمومات مستفاد از کلمات معصومین علیهمالسلام بیگانه است.
دوم آنکه این نوع عزادارىها به اصطلاحِ فقهى وعلمى از مقدمات وجود واجب است. علماى شیعه وبزرگان ما از شیخ مفید ومحقق حلى وعلامه حلى تا علماى معاصر در این باره مفصل سخن گفته وفرمودهاند: مقدمات وجود واجب نیز واجب عینى یا کفایى است.
پس چنین اشکالى کاملاً بىاساس ومربوط به کسانى است که قرآن وحدیث را نخواندهاند یا اگر خواندهاند نفهمیدهاند.
در پاسخ اشکال دوم که از اشکال نخست بىپایهتر است باید گفت حتى اشخاص عادى ـ چه رسد به اشخاص دینشناس ـ به خوبى مىدانند که اگر جایى یا کارى با معصیت توأم شد، این به معناى حرام بودن آن جا یا کار نیست ومشروعیت آن را خدشهدار نمىکند، بلکه فقط نفس آن معصیت حرام است. براى مثال اگر شخصى از سپیده صبح تا طلوع آفتاب در مسجد باشد ونسبت به نماز سهلانگارى کند ونماز به جا نیاورد، آیا باید درِ آن مسجد را تخته کنیم؟! یا با سخنان نرم وحکیمانه آن شخص را هدایت کنیم ونسبت به بدى کارش آگاه سازیم. مسلماً نماز نخواندن یا حتى ارتکاب معصیت از سوى یک شخص مشروعیت مسجد را خدشهدار نمىکند واز قدیم گفتهاند: براى یک بىنماز در مسجد را نمىبندند.
اهل سنت در کتابهاى خود آوردهاند که روزى زینب بنت جحش براى رسول خدا صلىاللهعلیهوآله که در آنهنگام در خانه عایشه بودند ظرف غذایى فرستاد ولى عایشه با دیدن آن برخاست وظرف غذا را بر زمین زد وشکست.[6]
در این ماجرا غذا براى پیامبر فرستاده شده بود، نه عایشه، وعایشه با اینکار در مال دیگرى تصرف کرد. دیگر آنکه ظرف دیگرى را شکست وضامن شد، دیگر آنکه نعمت خدا را تبذیر نمود وتلف کرد، واز همه مهمتر اینکه با ارتکاب این فعل ناپسند در محضر رسولاللّه، حضرت را آزرد. غرض اینکه بر اساس این روایت عایشه در یکجا مرتکب چندین کار حرام شده است. جا دارد بپرسیم حال که عایشه در خانه پیامبر مرتکب چندین حرام شده است، دیگر خانه پیامبر مشروعیت ندارد وحرام است؟!
:: حکم به غیر ما انزل اللّه و اهمیت فتوا
نکته مهمى که در این مقام مىخواهم بدان توجه دهم خطر حکم کردن به غیر ما انزل اللّه واظهار نظرهاى غیرکارشناسانه در مسائل شرعى است. مؤمنان باید از اظهارنظر در این خصوص خوددارى نمایند واینکار را به کسانى واگذارند که حق افتا وبیان احکام اللّه را دارند؛ زیرا احکام خداى سبحان فوقالعاده حساس ومهم است واز سوى دیگر دستیافتن به احکام الهى آسان نیست وتلاش بسیارى مىطلبد. از همینروست که مىبینیم فقهاى بزرگوار سالهاى سال عمر خود را صرف آموختن مسائل شرعى و راههاى استنباط احکام مىکنند. چه بسا یک فقیه وکارشناس خبره دین هفتهها وماهها را صرف بحث ومطالعه واندیشه در باب یک فرع کوتاه فقهى کند تا بتواند به نتیجه برسد وفتوا دهد، وچه بسا پس از صرف هفتهها وماهها همچنان به نتیجه نرسد ومجبور شود فتوا به احتیاط دهد.
مرحوم والد ما «قدس اللّه نفسه الزکیه» مىفرمودند که به همراه چند فقیه برجسته دیگر سه هفته در باب یک مسئله به بحث وتبادل نظر پرداختند ولى با این حال نتوانستند به نتیجه روشنى برسند وفتوا دهند.
وقتى به موسوعه عظیم الفقه مرحوم اخوى مراجعه مىکنیم مشاهده مىنماییم که ایشان در موارد بسیارى درباره مسئلهاى که چه بسا فقط چند کلمه بیشتر نیست دهها صفحه پژوهش علمى کردهاند. روشن است که این پژوهشهاى فقهى وقایعنگارى یومیه نیست که به آسانى نوشته شود وچه بسا هرکدام یک ماه از ایشان وقت گرفته باشد.
غرض اینکه فتوا دادن کار آسانى نیست واز همینرو در روایت آمده است:
المفتى على شفیر جهنم؛[7] فتوادهنده بر کرانه دوزخ قرار دارد.
همین روایات باعث شده است که دست ودل فقهاى واقعى را از فتوا دادن بلرزاند؛ زیرا خداىناکرده کمترین لغزشى در این خصوص انسان را گرفتار آتش دوزخ مىکند.
در میان ابواب فقهى، باب حج هزاران فرع ومسئله پیچیده دارد. شخصى به امام صادق علیهالسلام عرضه داشت: ما چهل سال است که درباره مسائل حج از شما پرسش مىکنیم ولى هنوز این مسائل تمام نشده است. حضرت پاسخ دادند: آیا مىخواهى مسائل حج در چهل سال تمام شود؟![8] این در حالى است که امام صادق علیهالسلام، همانند ما نیاز نداشتند که پژوهش وجستجو وتأمل کنند، بلکه بىدرنگ پاسخ هر مسئلهاى را مىفرمودند؛ زیرا دانش فراوان آن حضرت از نوع علم لَدُنّى ومتصل به سرچشمه دانش لا یزال الهى بود.
در میان مسائل بىشمار حج ودیگر ابواب فقهى، مسئلهاى وجود دارد که در نوع خود کاملاً بىنظیر است. در تمام ابواب حج هرگاه کسى سبب شود دیگرى مرتکب حرام شود، کفاره فقط بر عهده کسى است که مرتکب حرام شده است. به عبارت دیگر هرگاه کسى سبب وقوع دیگرى در حرام شد بىشک خود نیز کار حرامى انجام داده است، ولى کفارهاى بر گردن او نیست وفقط کسىکه آن کار حرام را انجام داده است باید کفاره بپردازد. این اصل کلى فقط یک استثنا دارد وآن مربوط به جایى است که شخص فتواى به غیر ما انزل اللّه دهد ودیگرى را در حرام افکند. به عنوان مثال اگر یک حاجى از شخصى مسئلهاى پرسید وآن شخص مسئله را به صورت نادرست پاسخ داد وسبب شد که آن حاجى عملِ مورد نظر را صحیح انجام ندهد، در اینجا کفاره بر هردو واجب است. این تنها جایى در باب حج است که کفاره هم بر سبب واجب است وهم بر مسبب، واین خود نشان از حساسیت بىاندازه حکم به غیر ما انزل اللّه وبازى کردن با احکام خدا دارد.
رسول گرامى اسلام صلىاللهعلیهوآله عزیزترین وافضل آفریدههاى خدا است. خداى متعال براى ایشان نظیرى نیافریده ومشیت الهى چنان است که براى ایشان نظیرى آفریده نشود. حتى کسى چون مولاى متقیان که خودِ پیامبر ونفسِ نفیسِ ایشان است.[9] در حق رسول خدا فرمودهاند: «أنا عبد من عبید محمد؛[10] من یکى از بندگان پیامبرم ».
خداى متعال بارها پیامبر خود را ستوده واز جمله در حق ایشان فرموده است: «وَ إِنَّکَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِیمٍ»؛[11] «تو اخلاق عظیم وبرجستهاى دارى».
خداى متعال مقام والایى به رسول خدا عنایت فرموده ودر معراج چنان جایگاهى به ایشان داده که فرموده است:
«فَکَانَ قَابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنَى»؛[12] تا آنکه فاصله پیامبر با ساحت قدس ربوبى به قدر طول دو انتهاى کمان یا نزدیکتر شد.
اما به رغم این جایگاه بالا ووالایى که پیامبر نزد خداى متعال دارد، وقتى نوبت به احکام مىرسد خداى متعال با تندى سخن مىگوید ومىفرماید:
«وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَیْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِیلِ * لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالَْیمِینِ * ثُمَّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِینَ * فَمَا مِنکُم مِّنْ أَحَدٍ عَنْهُ حَـجِزِینَ»؛[13] اگر او سخنى دروغ بر ما مىبست او را با قدرت مىگرفتیم وسپس رگ دلش را قطع مىکردیم وهیچکدام شما نمىتوانست ما را از مجازات او باز دارد.
به قول علما قضیه شرطیه حتى در صورت کذبِ دو طرفِ آن صادق است. شکى نیست که رسول خدا صلىاللهعلیهوآله که امین وحىاند، دامن پاکشان از گَرد هر گونه خطا ولغزشى پاک است، وخداى متعال در این آیه در حقیقت مىخواهد پرده از واقعیت مهمى بردارد وآن عظمت واهمیت احکام الهى وحرمت فوقالعاده دروغ بستن به خدا ودستبردن در احکام الهى است. به عبارت دیگر وقتى نوبت به احکام اللّه مىرسد، این مسئله چنان حساس ومهم مىباشد که خدا حتى با اشرف خلایق وبرترین انسانها نیز اینگونه رفتار مىکند، چه رسد به دیگران که مقامشان با رسولاللّه فرسنگها فاصله دارد.
بارى، از پیش خود سخنگفتن درباره احکام الهى چنین کیفرى نزد خداى متعال دارد، حال چه رسد به فتواى به غیر ما انزل اللّه در حق سیدالشهدا علیهالسلام وشعائر ومسائل مربوط به ایشان. در حقیقت حکم به غیر ما انزل اللّه در مسائل مربوط به سیدالشهدا علیهالسلام حرام اندر حرام است وگناهى به مراتب سنگینتر دارد.
:: عاشــورا وتشـکیک
در کتاب شریف کامل الزیارات روایتى وجود دارد که با بحث ما مناسبت تام دارد. توضیحاً عرض مىشود این کتاب از اعتبار فراوان برخوردار است وبسیارى از عالمان شیعه در گذشته وحال بر این اعتقاد بودهاند که این کتاب از تمام کتابهاى شیعه صحیحتر است واگر در رأس همه کتب شیعه نباشد، جزو چند کتاب فوقالعاده ودست اول مىباشد.
در این کتاب روایت «ولیجتهدن ائمة الکفر واشیاع الضلالة»[14] از زبان حضرت زینب کبرى علیهاالسلام وبه نقل از ام ایمن از رسول گرامى اسلام صلىاللهعلیهوآله نقل شده است. در عین حال حضرت زینب یادآور شده است که درباره صحت روایت ام ایمن از پدر بزرگوارشان پرسش کردند وایشان بر این روایت صحه نهادند وفرمودند:
یا بنیة، الحدیث کما حدثتک ام أیمن، وکأنى بک وبنساء أهلک سبایا بهذا البلد أذلاد خاشعین تخافون أن یتخطفکم الناس فصبراً صبراً فو الذی فلق الحبة وبرأ النسمة ما للّه على ظهر الارض یومئذ ولی غیرکم وغیر محبیکم وشیعتکم ولقد قال لنا رسولاللّه صلىاللهعلیهوآله حین أخبرنا بهذا الخبر إن إبلیس «لعنه اللّه» فی ذلک الیوم یطیر فرحاً فیجول الأرض کلها بشیاطینه وعفاریته فیقول: یا معاشر الشیاطین قد ادرکنا من ذریة آدم الطلبة وبلغنا فى هلاکهم الغایة وأورثناهم النار إلا من اعتصم بهذه العصابة فاجعلوا شغلکم بتشکیک الناس فیهم وحملهم على عداوتهم وإغرائهم بهم واولیائهم حتى تستحکموا ضلالة الخلق وکفرهم ولا ینجو منهم ناج...؛[15] دخترم حدیثى کهام ایمن برایت نقل کرده صحیح است. گویا مىبینم که در آن روز تو و زنان خاندانت در این شهر ( کوفه ) ذلیل وهراسناکید ومىترسید که مبادا مردم شما را بربایند. صبر کنید وصبر کنید؛ زیرا به حق خدایى که دانه را مىشکافد وآدمى را جان مىبخشد در آن روز خداى متعال جز شما ودوستان وشیعیانتان در روى زمین دوستى ندارد. هنگامىکه رسول خدا صلىاللهعلیهوآله این خبر را به ما داد فرمود: ابلیس در آن روز از خوشحالى پرواز مىکند وتمام زمین را در مىنوردد و به شیاطین خود مىگوید: اى جماعت شیاطین، ما به هدفى که در مورد فرزندان آدم داشتیم رسیدیم وهلاکت آنان را به نهایت رساندیم وآنان را اهل آتش نمودیم، جز عدهاى که به این گروه ( یعنى خاندان پیامبر صلىاللهعلیهوآله ) متوسل مىشوند. تمام تلاشتان این باشد که درباره آنان در دل مردم شک وشبهه ایجاد کنید ومردم را بر دشمنى با آنان ودوستانشان برانگیزید وتحریک نمایید تا خوب گمراه شوند ودر کفرشان استوار گردند ودیگر هیچ کدامشان روى رستگارى را نبیند.
همانطور که مىبینیم این حدیث شریف را حضرت زینب کبرى علیهاالسلام هم به نقل از پدر بزرگوارشان علیهالسلام وهم ام ایمن «رحمة اللّه علیها» نقل نموده است. شاهد ما در این حدیث آنجاست که شیطان هنگام شهادت سالار شهیدان علیهالسلام به دیگر شیاطین مىگوید: «فاجعلوا شغلکم بتشکیک الناس؛ تمام تلاش خود را مصروف شبههافکنى در میان مردم نمایید ».
وقتى ابلیس لعین مىبیند که خود واتباعش هرگز یاراى مقابله با ماجراى سیدالشهدا علیهالسلام را ندارند، از آنان مىخواهد که دست به شبههافکنى در ماجراى سیدالشهدا علیهالسلام زنند. حال که نمىتوانند این شاخسار تنومند را از بن برکنند، دست کم از تشکیک فروگذارى نکنند وغبار تردید را بر دل مردم بنشانند.
با توجه به این فقره فوقالعاده تأملبرانگیز دیگر جاى شگفت نیست اگر مىبینیم برخى از افراد پىدرپى درباره ماجراى سیدالشهدا علیهالسلام به شبههافکنى مىپردازند. چنین افرادى دنبالهرو ابلیس هستند ومانند شیطان توان مقابله مستقیم با امام حسین علیهالسلام را ندارند ولذا بنیاد عقاید مردم را سست مىکنند. اما مؤمنان باید به هوش باشند تا مبادا در دام این شبههافکنان افتند. کسانىکه حضرت سیدالشهدا علیهالسلام در قنوت آنان را اولیاى خدا خوانده واز خدا خواسته است به واسطه او مورد آزمون دشوار قرار نگیرد، نباید به وسوسههاى ابلیس گوش سپارند واجازه دهند شیاطین انس وجان باورهاى آنان را سست کنند.
این افراد در بسیارى از موارد نبود سند را بهانه مىکنند ومثلاً مىگویند درباره فلان آیین یا فلان باور روایتى نداریم. غافل از اینکه از نصوص مربوط به ماجراى عاشورا جز مقدارى اندک به دست ما نرسیده است. بسیارى از روایات اهلبیت علیهمالسلام در گذر روزگار از بین رفته وبسیارى از کتابهاى حدیث وتاریخ شیعه طى حوادث دردناک به کام شعلههاى آتش فرستاده شده است. از اینرو بسیارى از روایات مرتبط با ماجراى عاشورا از بین رفته وما به همه آنها دسترسى نداریم؛ تا جایىکه مىتوان گفت حتى یک صدم روایات عاشورا به دست ما نرسیده است.
حضرت سیدالشهدا علیهالسلام در هشتم ذىحجة از مکه خارج و روز دوم محرمالحرام وارد کربلا شدند. به عبارت دیگر این سفرشان 24روز به طول انجامیده است. بنا به گفته مرحوم علامه مجلسى «رضوان اللّه تعالى علیه» هزار وپانصد تن در رکاب سیدالشهدا علیهالسلام وارد کربلا شدند. آیا این جمعیت پرشمار طى این مدت 24روزه از امام علیهالسلام چیزى نپرسیدند؟ آیا هیچیک از این افراد بعدها درباره این مقطع تاریخى خبر یا گزارشى بازگو نکرده است؟ ما اعتقاد داریم که گفتار وکردار وتأیید امام معصوم حجت است. ولى متأسفانه خبر چندانى مربوط به این مدت که حاکى از گفتار یا کردار امام باشد به دست ما نرسیده است.
در تاریخ آمده است که مرحوم سید مرتضى کتابخانه بزرگى شامل هشتادهزار کتاب داشت که پس از فوت ایشان به شاگردشان شیخ طوسى انتقال یافت. ولى همچنان که در تاریخ گفتهاند کتابخانه بزرگ شیخ طوسى در بغداد سوزانده شد.
در کتابهاى رجال وفهرست وتذکره فراوان مىخوانیم که فلان راوى مثلاً سىهزار روایت از امامان معصوم علیهمالسلام نقل کرده است، در حالىکه امروز از آن همه روایت حتى هزار مورد نیز به دست ما نرسیده است. یا مثلاً مىخوانیم که فلان محدث دههزار روایت از امام معصوم نقل کرده است ولى امروزه فقط صد روایت از آن راوى در دست داریم. پس بقیه این روایات به چه سرنوشتى دچار شده است؟
حاصل کلام اینکه بسیارى از روایات مرتبط با قضایاى امام حسین علیهالسلام وعاشورا، وسوگوارى به دست ما نرسیده است. بنابراین نباید تشکیکات شبههافکنان در ما اثرى ایجاد کند، یا خداى نخواسته با این شبههافکنان همنوا وهمراه شویم. تشکیک در اقامه شعائر حسینى از بازى کردن با آتش وذغال گداخته نیز خطرناکتر است؛ زیرا آتش فقط در همین دنیا به ما آسیب مىرساند، ولى تضعیف دستگاه امام حسین علیهالسلام، دنیا وآخرت آدمى را برباد مىدهد.
:: دعا براى سوگواران حسینــى
همانطور که شبههافکنى وتشکیک در ماجراى عاشورا کار بسیار ناپسندى است، خدمت به دستگاه سیدالشهدا علیهالسلام ودعاکردن براى زائران وسوگواران آن حضرت از مستحبات است. استحباب اینکار از روایتى دریافت مىشود که اگر متواتر نباشد دست کم تواتر اجمالى دارد وبسیارى از علماى بزرگ آن را نقل کردهاند. بر اساس این روایت امام صادق علیهالسلام در حال سجده، براى زائران قبر اباعبداللّه الحسین علیهالسلام وکسانىکه در اقامه شعائر حسینى تلاش مىکنند دعا مىکردند وبه درگاه الهى عرضه مىداشتند:
فارحم تلک الوجوه التى غیّرتها الشمس وارحم تلک الخدود التی تقلبت على حفرة ابی عبداللّه علیهالسلام وارحم تلک الأعین التی جرت دموعها رحمة لنا وارحم تلک القلوب التی جزعت واحترقت لنا وارحم الصرخة التی کانت لنا؛[16] پروردگارا، آن چهرههایى که آفتاب رنگشان را دگرگون کرده است، آنگونههایى که بر قبر اباعبداللّه نهاده مىشود، دیدگانى که به مهر ما گریان مىشوند، دلهایى که براى ما بیتاب مىشود ومىسوزد، وفریادهایى که براى ماست، همه وهمه را مشمول مهر ورحمت خود ساز.
امام صادق در این نیایش ودر حال سجده با اشک جارى براى سوگواران حسینى توفیق وصبر واخلاص ورحمت الهى را مسئلت نموده است.
تعبیر «صرخة» در این روایت به معناى فریاد وناله است. گاهى اوقات شدت مصیبت به حدى است که گریه به تنهایى رنج آدمى را التیام نمىبخشد وآدمى فریاد مىکشد. در روایت آمده است که روزى عبداللّهبن غالب نزد امام صادق علیهالسلام شعرى در رثاى حضرت سیدالشهدا علیهالسلام خواند که این بیت در آن بود:
لبلیة تسقو حسینا *** بمسقاة الثرى غیر التراب؛
وقتى به این بیت رسید فریاد زنى را از پشت پرده شنید که صیحه زد: «وا ابتاه؛[17] اى واى پدرم!»
:: عظمت مصائب کربـلا
آن روز بیش از صد سال از واقعه کربلا مىگذشت ولى با این حال هرگاه نزد امام صادق ودیگر امامان معصوم علیهمالسلام از مصائب سیدالشهدا علیهالسلام یاد مىشد، اندوه ومصیبت آن بزرگواران تازه مىگشت. وقتى مختار ثقفى پنج سال پس از واقعه کربلا قاتلان امام حسین را به درک واصل نمود روزى منهالبن عمرو نزد حضرت امام سجاد علیهالسلام رفت وحضرت از او پرسیدند: حرملهبن کاهل اسدى چه کرد [ ودر چه حالى است ]؟
علت این امر عظمت فوقالعاده وبىمانند مصائب سالار شهیدان علیهالسلام است. شهادت حضرت علىاکبر، قمر بنىهاشم، حضرت قاسم وماجراى وداع هرکدام مصیبت سنگینى است که فولاد را آب مىکند. اما در این میان مصیبت کودک ششماهه امام حسین از نوع دیگرى است ودلها را مىگدازد. بر اساس روایات، حضرت آن کودک را که از فرط تشنگى بال بال مىزد در آغوش گرفتند واز آن قوم جفاپیشه براى وى آب طلبیدند. ولى همچنان که مىدانیم حرمله سیاهدل «لعنة اللّه علیه» آن جنایت هولناک را آفرید وخدا مىداند که این مصیبت با قلب مبارک امام حسین چه کرد...
حضرت در آن صحنه دردناک چه مىتوانستند بکنند؟ آیا آن طفل سربریده را با همان حال به مادرش تسلیم کند یا او را به خاک بسپارد وسپس مادرش را با خبر کند؟! او کودک را براى سیراب کردن از مادر ستانده بود وحال چه جوابى براى مادرش داشت ودر برابر عواطف آن مادر چه واکنشى مىتوانست نشان دهد؟ به هر حال مادر آن کودک که مثل امام معصوم نبود. راستى که این صحنه وحیرتِ ولىاللّه در این حال، چیز شگفتى بود. به هر حال امام در میان این دو گزینهاى که هریک دشوارتر از دیگرى بود، ترجیح دادند براى او قبر کوچکى حفر کنند واو را به سمت خیمهها نبرند.
این مصیبتهاى جانگداز همگى بر دل امام دشوار است؛ ولى همچنان که عاطفه ورأفت امام از همه بیشتر است عقل ایشان نیز در نهایت کمال است ودر پرتو این عقل، سر در فرمان خداى متعال دارد. اما حضرت زینب علیهاالسلام در مرتبه امامت نیستند واز همینرو امام دست مبارکشان را بر دل ایشان نهادند واز خدا براى ایشان صبر وتحمل مسئلت کردند. اگر این تصرف ونیروى امامت نبود شانه مبارک حضرت زینب نیز زیر بار این همه مصایب آسمانفرسا خم مىشد وتاب نمىآورد.
عظمت این حادثه چنان بود که حتى زمین وآسمان وفرشتگان الهى آن را تاب نیاوردند واز پروردگار متعال خواستند آن قوم جفاپیشه را به زمینلرزه یا صاعقهاى هولناک در دم نابود کند.
در روایت آمده است: هنگامىکه امام حسین علیهالسلام به شهادت رسیدند ملائکه الهى به درگاه خدا ضجه وزارى کردند وگفتند: اى پروردگار ومولاى ما، آیا از کسانىکه گزیده تو وفرزند گزیدهات وبهترین آفریدههایت را مىکشد غفلت مىکنى؟ خداى متعال به آنان وحى کرد: اى فرشتگان من آرام باشید. به عزت وجلالم سوگند که از آنان انتقام خواهم گرفت، هرچند پس از گذشت روزگارى باشد.[18] نیز در روایت آمده است که پس از شهادت امام حسین علیهالسلام فضاى میان زمین وآسمان پر از فرشتگانى شد که هرکدام حربهاى آتشین در دست داشتند ومنتظر اجازه امام بودند تا دشمنان ایشان را دردم بسوزانند.[19] اما امام همان چیزى را اراده فرمودند که خداى متعال اراده فرموده بود؛ آن حضرت تن به خواسته خدا دادند وخون خود وخاندانشان را براى بقاى اسلام واقامه دین بذل فرمودند.
آرى اگر خون پاک آن حضرت وجانفشانىهاى ایشان نبود از اسلام حتى نامى هم برجا نمىماند ورسم وراه مسلمانى از یادها فراموش مىشد. نقل است که مرحوم سید عبدالهادى شیرازى «رضوان اللّه علیه» ـ از مراجع بزرگ تقلید ـ قبل از هر نماز جماعت عرضه مىداشتند: «السلام علیک یا ابا عبداللّه أشهد أنک قد أقمت الصلاة؛ سلام بر تو یا اباعبداللّه، من گواهى مىدهم که نماز را برپا کردى».
ایشان تأکید داشتند اگر امام حسین علیهالسلام نبودند ما امروزه نماز نمىگزاردیم. البته این سخن را از نزد خود نمىگفتند وامامان معصوم ما نیز خطاب به جدشان عرضه مىداشتند: «اشهد انک قد اقمت الصلاة...».
:: کیفـر زودهنگام
خداى متعال در موارد بسیار به ظالمان مهلت داده ودر عقوبت آنان شتاب کرده است. در برخى از موارد خداى متعال به سبب ظلم ستمگران حکم خود را تغییر داده است. براى نمونه مىدانیم که سیزده سال پس از بعثت وقتى مشرکان قصد جان پیامبر را کردند، حضرت در لیلهالمبیت حضرت امیر علیهالسلام را به جاى خود نهادند. آن جناب به نیکى مىدانستند که هشتسال بعد پیروزمندانه به این شهر بازخواهند گشت ولى به هر حال شهر مکه شهر ایشان ونیاکان بزرگوارشان بود واین خروج اجبارى براى حضرت ناگوار بود. به همین دلیل خداى متعال بر شهر خود وخانهاى که نام مبارک خود را بر آن نهاده بود غضب کرد وبیتوته شبانه در این شهر را مکروه گردانید.[20] در روایات آمده است که رسول خدا وپس از ایشان امیرمؤمنان نیز هرگاه به حج مشرف مىشدند روزها را در مکه مىگذراندند وشب به بیرون مکه مىرفتند ودر مکه نمىماندند. این در حالى بود که در آن روزگار رفت وآمد آن کار آسانى نبوده است. به هر حال فقها امروزه مىگویند کسىکه به حج یا عمره مىرود مستحب است که شب در مکه نخوابد.
شاهد ما در این ماجرا این است که خداى متعال به سبب اندوه پیامبر خود بدینسان حتى بر خانه وشهر خود غضب نموده است.
شاهد دیگر این سخن ماجراى قوم صالح است که قرآن مجید درباره آنان فرموده است:
«فَعَقَرُوهَا فَدَمْدَمَ عَلَیْهِمْ رَبُّهُم بِذَنبِهِمْ فَسَوَّ هَا»؛[21] آنان ناقه را پى کردند وپروردگارشان به سبب این گناه سرزمینشان را درهم کوبید وبا خاک یکسان کرد.
فاء در «فَدَمْدَمَ» به اصطلاح ادبى، بر ترتیب اتصالى دلالت دارد. در تاریخ آوردهاند که قوم ثمود آن ناقه را در روز کشتند وخداى متعال مهلتشان نداد ودر همان شب آنان را به کیفر رساند.
در حقیقت فرشتگان الهى چنین ماجراهایى را دیده بودند واز آنجا که مىدانستند ماجراى عاشورا از همه این وقایع عظیمتر است از خدا خواستند مانع وقوع این رخداد شود.
در زمان پهلوى اول که برگزارى عزادارى امام حسین ممنوع بود مردم قم نیمههاى شب در خانهها وبه صورت کاملاً پنهانى به سوگوارى مىپرداختند وپیش از سپیده صبح متفرق مىشدند. یکى از پیرمردها نقل مىکرد که یکى از مأموران دولتى روى سقف بازار قم ایستاده بود وخانههاى شهر را وارسى مىکرد تا اگر چراغ روشن یا رفت وآمدى ببیند که نشان از مجلس عزادارى دارد مانع شود وگزارش دهد. هنوز هم روى سقف بازار دریچههایى دایرهوار براى عبور نور وهوا قرار دارد. او از داخل دریچه سرش را به سمت پایین فرو برد تا نشان یک مجلس سوگوارى را به همکارش بگوید که بىاختیار از بالاى سقف بر روى زمین سقوط کرد وصداى غریبى داد. او را به بیمارستان بردند وپیش از اذان صبح به درک واصل شد.
غرض اینکه شواهد این معنا بسیار است. همانقدر که اقامه شعائر حسینى وخدمت به دستگاه سیدالشهدا علیهالسلام اجر ومقام عظیم دربر دارد، مبارزه با آن وتشکیک در این امور وآزردن سوگواران حضرت با عذاب دردناک توأم است. کسانىکه با امام حسین علیهالسلام مبارزه مىکنند یا در سوگوارىهاى حضرت به شبههافکنى مىپردازند ومردمان را دلسرد مىکنند انصافاً دست به کار خطرناکى مىزنند وباید از اینکار بترسند. چنین چیزى به راستى جاى ترس بسیار دارد.
سوگوارىهایى که در نقاط گوناگون زمین به زبانها وشکلهاى گوناگون صورت مىگیرد از حد شمار بیرون است ولى خدا مىداند که سوگوارىهایى که در میان فرشتگان وساکنان عالم بالا صورت مىپذیرد بسیار بسیار بیشتر است. بکوشیم ما نیز در این میان سهمى داشته باشیم وبه جاى تشکیک یا دلسپردن به نغمههاى سرد شبههافکنان در شمار سوگواران واقعى حضرت باشیم وهر رنج واندوهى را در این راه به جان بخریم وبه حساب مولایمان سیدالشهدا علیهالسلام بنویسیم وداورى درباره برخى از انواع عزادارىها را به مجتهدان وخبرگان کار بسپاریم. از خداى متعال مىخواهم ما را در شمار خادمان حضرت قرار دهد وسوگوارىهایمان را به احسن وجه بپذیرد.
وصلىاللّه على محمد وآله الطاهرین
(1). روم 30 ، آیه14.
(2). بحارالانوار، ج82، ص214.
(3). فرقان 25 ، آیه77.
(4). نجم 53 ، آیه39.
(5). قرآن کریم فرموده است: «ادْعُ إِلَى سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جَـدِلْهُم بِالَّتِى هِىَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِیلِهِى وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ »؛ با حکمت واندرز نیکو به راه پروردگارت دعوت نما وبا آنها به روشى که نیکوتر است استدلال ومناظره کن. پروردگارت بهتر از هر کسى مىداند چه کسى از راه او گمراه شده است واو به هدایتیافتگان داناتر است.[نحل 16، آیه125].
(6). بدر الدین عینى، عمده القارى فى شرح البخارى، ج13، ص36؛ ابن حجرعسقلانى، فتح البارى، ج5، ص125؛ ابن حزم اندلسى، المحلى، ج8، ص141.
(7). شهید ثانى، منیة المرید، ص47.
(8). وسائل الشیعه، ج8، ص7، حدیث12.
(9). رسول خدا صلىاللهعلیهوآله در ماجراى مباهله از مولاى متقیان علیهالسلام با تعبیر «انفسنا» یاد فرمودند.
(10). کافى، ج1، ص89.
(11). قلم 68 ، آیه4.
(12). نجم 53 ، آیه9.
(13). حاقه 69 ، آیات 44 تا 46.
(14). کامل الزیارات، ص265 باب88.
(15). همان.
(16). کافى، ج4، ص582 ( باب فضل زیارة أبی عبداللّه علیهالسلام ).
(17). کامل الزیارت، ص116.
(18). بحارالانوار، ج45، ص221.
(19). معالى السبطین، ج1، ص18.
(20). شیخ صدوق آورده است: «ویکره المقام بمکة لأن رسولاللّه أخرج g عنها والمقیم بها یقسو قلبه...؛ اقامت در مکه مکروه است؛ زیرا پیامبر خدا را از آن شهر بیرون کردند وکسىکه در این شهر اقامت کند دل وى سخت مىگردد» من لا یحضره الفقیه، ج2، ص194؛ نیز نگ: وسائل الشیعه، ج13، باب 16 (باب کراهة سکنى مکة و...).
(21). شمس 91 ، آیه14.