سفارش تبلیغ
صبا ویژن
yassin....
   مشخصات مدیر وبلاگ
 
    آمارو اطلاعات

بازدید امروز : 9
بازدید دیروز : 0
کل بازدید : 36164
کل یادداشتها ها : 39

نوشته شده در تاریخ 91/4/12 ساعت 4:58 ع توسط مهدی همتی


بسم اللّه‏ الرّحمن الرّحیم
عظم اللّه‏ اجورنا واجورکم بمصابنا بسیدنا الحسین ورزقنا طلب ثاره مع امام مهدى من آل محمد علیهم‏السلام


عاشوراى امسال پایان یافت وبه سپرى شدن آن دو چیز به جا ماند: نخست پاداش عظیم ورحمت واسعه الهى وسعادت دنیا وآخرت از یک سو وعذاب وغضب شدید الهى وشقاوت دو جهان از سوى دیگر.
عاشوراى سال 61 هجرى نیز چنین بود وهنگامى‏که فصل نخست عاشورا با شهادت سالار شهیدان حضرت ابا عبداللّه‏ الحسین علیه‏السلام به پایان رسید، دو گروه خیر وشر کاملا از هم جدا شدند واصحاب امام حسین علیه‏السلام مستحق ثواب ورحمت عظیم خدا، ودشمنان ایشان مستوجب خشم وکیفر الهى شدند.
خداى متعال درباره روز قیامت فرموده است: «یَوْمَـءِذٍ یَتَفَرَّقُونَ»؛[1] «در آن روز مردم متفرق وگروه گروه مى‏شوند».
این آیه شریفه هرچند مربوط به قیامت است باید دانست که قیامت ما در همین‏جا واز اعمال ما در این دنیا نشأت مى‏گیرد ونحوه عملکرد مردم در عاشورا آنان را به دسته‏هاى اهل سعادت واهل شقاوت تقسیم مى‏کند.

:: عاشورا، آزمون بزرگ الهى

در تاریخ آورده‏اند که حبیب‏بن مظاهر اسدى وشمربن ذى‏الجوشن همشهرى بودند وسال‏هاى سال همدیگر را مى‏شناختند. اما سرانجامِ آنها فرسنگ‏ها با هم فاصله داشت وماجراى عاشورا راهشان را از هم جدا کرد. سرنوشت حبیب این بود که در شمار یاران سیدالشهدا علیه‏السلام جانفشانى کند وبه فیض شهادت در جوار مولایش برسد، در حالى‏که پایان کار شمر این بود که در صف دشمنان وقاتلان امام حسین علیه‏السلام در آمد.
زهیربن قین، عثمانى ومنحرف از امیرمؤمنان علیه‏السلام بود. وهب نیز در ابتداى کار نصرانى بود. اما با این حال ماجراى عاشورا این دو را به جایى رساند که میلیون‏ها تن از علما، مراجع تقلید، محدثان وعموم مردم از گذشته تاکنون در برابر قبورشان مى‏ایستند وبه آنها عرضه مى‏دارند «بأبی أنتم واُمی؛ پدر ومادرمان فدایتان ».
این در حالى است که شخصى چون عبیداللّه‏بن حر جعفى که خود را از شیعیان به شمار مى‏آورد وامام حسین علیه‏السلام او را هم مثل زهیربن قین دعوت به همراهى کرد، به دعوت امام پاسخ منفى داد وبا رو برتافتن از امام خسران وشقاوت دنیا وآخرت را برگزید وامروزه براى ما معلوم نیست که چه حالى دارد ودر چه عذابى به سر مى‏برد.
امسال نیز همان اتفاقى افتاد که در عاشوراى سال 61 قمرى وعاشوراهاى پس از آن رخ داد. بسیارى از افراد در روزهاى گذشته در راه امام حسین علیه‏السلام به خدمتگزارى وعزادارى پرداختند ودر راه اقامه شعائر حسینى ـ که شعائراللّه‏ است ـ از هیچ جانفشانى وکوششى کوتاهى نکردند، در حالى که عده دیگرى در مقابل عزادارى آن حضرت به مانع ‏تراشى وتشکیک پرداختند وعزاداران آن حضرت را مورد ریشخند یا آزار قرار دادند.
حسین‏بن روح «رضوان اللّه‏ تعالى علیه» سومین نایب خاص حضرت ولى عصر «عجل اللّه‏ تعالى فرجه الشریف» نقل کرده است که وجود مبارک سیدالشهدا علیه‏السلام در قنوت نمازهایشان دعایى مى‏خواندند که یکى از فقرات آن بسیار تأمل‏برانگیز وهشداردهنده است. آن جناب به خدا عرضه مى‏داشتند:
وأعذ أولیائک من افتتان بی؛[2] پروردگارا، به اولیاى خود رحم کن وآنان را از این‏که به سبب من مورد آزمون وفتنه قرار گیرند، نجات ده.
در این‏جا حضرت از خدا مى‏خواهند که اولیاى خود را از گرفتارشدن به آزمون‏هاى دشوار به سبب حضرت نجات دهد. روشن است که تعبیر «اولیا» شامل کسانى نمى‏شود که پیروان اهل‏بیت علیهم‏السلام نیستند. مسلماً چنین کسانى از اولیاى الهى ودوستان خدا نیستند.
این فقره از دعاى امام حسین علیه‏السلام فوق‏العاده تأمل‏برانگیز است وبنده در هیچ یک از دعاهاى وارد شده از معصومین علیهم‏السلام مشابه چنین تعبیرى را ندیده‏ام. در این‏جا حضرت سال‏ها پیش از واقعه عاشورا از درگاه بارى تعالى مى‏خواستند که اولیاى الهى به واسطه ایشان در آزمون دشوار الهى مردود نشوند. در حقیقت این فقره نشان مى‏دهد که ماجراى سیدالشهدا علیه‏السلام ماجراى حساس وآزمون دشوارى است که بسیارى از افراد نمى‏توانند با سربلندى از آن بیرون آیند.
نخستین طائفه‏اى که در این آزمون مردود شدند، بیش از یک‏هزار تن بودند که در رکاب حضرت سیدالشهدا علیه‏السلام وارد کربلا شدند. این افراد منحرف از سیدالشهدا علیه‏السلام نبودند. بلکه ایشان را قبول داشتند، حضرت را دوست مى‏داشتند، از اصحاب ایشان به شمار مى‏رفتند، پشت سر ایشان نماز مى‏گزاردند، ومسائل شرعى خود را از حضرت مى‏پرسیدند. این افراد تا شب عاشورا دوام آوردند ولى چنین آزمون دشوارى را تاب نیاوردند. در حقیقت خداى متعال آنان را از گرفتارشدن به این آزمون بزرگ پناه نداد. از این‏رو در دسته‏هاى ده بیست نفرى با حضرت خداحافظى کردند وکربلا را ترک گفتند.
در حقیقت ماجراى سیدالشهدا علیه‏السلام ماجراى فیصله وجدایى حق از باطل وسره از ناسره است والبته چنین آزمونى، آزمون دشوارى است. در روزگار ما نیز برخى از این آزمون دشوار سربلند بیرون مى‏آیند وهمین‏طور بسیارند کسانى‏که امروزه ودر آینده از دوستداران اهل‏بیت علیهم‏السلام به شمار مى‏روند، ولى همانند آن گروه هزار نفرى، در این آزمون مردود وشرمسار مى‏شوند.
در کربلا فقط عده قلیلى از این آزمون سربلند بیرون آمدند واین افراد همان کسانى بودند که خداى متعال از سقوط در این آزمون دشوار پناهشان داده بود.
پناه‏یافتن از این آزمون دشوار ـ همانند توفیق در همه امور دیگر ـ بنا به فرموده قرآن نیازمند دو چیز است: دعا وعمل.
قرآن کریم فرموده است:
«قُلْ مَا یَعْبَؤُا بِکُمْ رَبِّى لَوْلاَ دُعَآؤُکُمْ»؛[3] [اى پیامبر،] بگو اگر دعاى شما نباشد پروردگارم به شما اعتنا نمى‏کند.
نیز در جاى دیگر فرموده است:
«وَ أَن لَّیْسَ لِلاْءِنسَـنِ إِلاَّ مَا سَعَى»؛[4] براى انسان بهره‏اى جز حاصل تلاش او نیست.
از این دو آیه شریفه دریافت مى‏شود که دعا به تنهایى راهگشا نیست وعمل بدون توسل ودعا نیز چه بسا موجب توفیق نشود. بنابراین دعا وعمل هر دو مطلوبند وباید در کنار هم قرار گیرند تا آدمى را به هدف وتوفیق برسانند.
امام حسین علیه‏السلام براى ما دعا کرده واز درگاه بارى تعالى مسئلت کرده‏اند که ما را از درافتادن وسقوط در آزمون‏ها پناه دهد، اما خودمان نیز باید جانب عمل را فرونگذاریم وهشیار باشیم وبه وظیفه خود عمل کنیم.

:: عاشـورا وشبهه‏افکنــى‏ها

یکى از وظایف ما این است که بدانیم شعائر حسینى شعائر اللّه‏ است واظهار نظر در خصوص آن مربوط به مراجع تقلید مى‏باشد که در زمینه احکام اللّه‏ تخصص کافى دارند. فقط فقهایى که در این زمینه خبره‏اند مى‏توانند در این زمینه اظهارنظر کنند. از این‏رو در زمینه شعائر حسینى باید به آنان مراجعه واز آنان پرسش کنیم واز حکم کردن به غیر ما انزل اللّه‏ بپرهیزیم.
ماجراى سیدالشهدا فیصله‏دهنده حق از باطل وماجراى حساسى است که در آن آدمى زود اهل سعادت وبهشت یا خداى ناکرده اهل شقاوت ودوزخ مى‏شود. بکوشیم از اظهارنظرهاى سطحى در این خصوص خوددارى کنیم وخود، خانواده، وبرادران جسمانى وایمانى خود را از مردود شدن در این امتحان دور کنیم وبا حکمت وموعظه حسنه[5] آنان را از تشکیک واظهارنظر در این خصوص باز داریم.
چندى پیش شخصى که خود را با سواد مى‏پنداشت نزد من آمد ودرخصوص یکى از شیوه‏هاى عزادارى تشکیک مى‏کرد. سبب تشکیک وى را که جویا شدم اظهار داشت این کار دو اشکال دارد: نخست آن‏که این شیوه عزادارى در زمان پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله وائمه معصومین «صلوات اللّه‏ علیهم اجمعین» وجود نداشته است. دیگر آن‏که برخى از کسانى‏که به این نحوه عزادارى مى‏پردازند، مرتکب برخى از محرمات مى‏شوند.
درباره اشکال نخست به وى گفتم: این اشکال از سخنان وهابیان است وکسى مثل شما نباید آن را بر زبان آورد. وهابیان پشتوانه استوارى ندارند. پشتوانه آنان کسانى چون احمدبن حنبل، ابن تیمیه، ومحمدبن عبدالوهاب است که اگر بخواهیم جانبشان را نگاه داریم واز واقعیت آنان چشم‏پوشى کنیم، باید بگوییم مشتى بى‏سواد بوده‏اند که از اسلام آگاهى وبهره‏اى نداشته‏اند. اما شیعیان از رکن رکین وپشتوانه‏هاى استوارى چون امیرمؤمنان، امام حسین، امام صادق، وحضرت بقیة اللّه‏ «صلوات اللّه‏ علیهم اجمعین» برخوردارند. عقاید شیعه مستند به فقه واندیشه اهل‏بیت علیهم‏السلام مى‏باشد که هیچ شائبه‏اى در آن راه ندارد ودر طى تاریخ بسیارى از افراد مذاهب دیگر را که حقیقت‏جو وبدون عناد وغرض بوده‏اند متحول کرده است.
اگر بخواهیم به صرف نبودِ این نحوه عزادارى‏ها در زمان پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله آنها را بى‏اساس بدانیم، پس با قبه وبارگاه امام رضا «علیه آلاف التحیة والثناء» چه کنیم که نه در زمان پیامبر ونه در زمان ائمه «صلوات اللّه‏ علیهم اجمعین» به این صورت نبوده است؟! آیا به صرف این‏که قبه وبارگاه امروزین امام رضا علیه‏السلام به صورت فعلى در زمان ائمه علیهم‏السلام نبوده است باید آن را باطل بشماریم؟! آیا قبه وبارگاه آستان مقدس مولاى متقیان علیه‏السلام، قبه وبارگاه سیدالشهدا علیه‏السلام، مدارس علمیه، حسینیه‏ها، کتاب‏هایى چون کتب اربعه، وسائل الشیعه، مستدرک الوسائل، دستگاه مرجعیت و روحانیت وهزاران نهاد ودستگاه دیگر به صورت امروزین آن در زمان ائمه معصومین علیهم‏السلام وجود داشته است؟ هیچ یک از این امور در عصر ائمه نبوده است ولى آیا مى‏توان بر همه این امور خط بطلان کشید؟ مسلماً اعتقاد به چنین چیزى سخنى سخت بى‏پایه واساس است وبه صرف نبود چیزى در عصر ائمه نمى‏توان آن را مردود انگاشت.
وانگهى براى این عزادارى‏ها دست کم دو دلیل فقهى وعلمى مى‏توان اقامه نمود:
نخست آن‏که ائمه ما قواعد کلى وعموماتى وضع فرموده‏اند. واین شعائر نیز تحت عمومات قرار مى‏گیرند. همان‏طور که عموماتْ قبه وبارگاه وضریح مطهر امام حسین علیه‏السلام را ـ که در زمان ائمه علیهم‏السلام نبوده است ـ در بر مى‏گیرد، همه انواع عزادارى را نیز شامل مى‏شود. کسى‏که چنین اشکالى را مطرح مى‏کند در حقیقت با قرآن وحدیث وعمومات مستفاد از کلمات معصومین علیهم‏السلام بیگانه است.
دوم آن‏که این نوع عزادارى‏ها به اصطلاحِ فقهى وعلمى از مقدمات وجود واجب است. علماى شیعه وبزرگان ما از شیخ مفید ومحقق حلى وعلامه حلى تا علماى معاصر در این باره مفصل سخن گفته وفرموده‏اند: مقدمات وجود واجب نیز واجب عینى یا کفایى است.
پس چنین اشکالى کاملاً بى‏اساس ومربوط به کسانى است که قرآن وحدیث را نخوانده‏اند یا اگر خوانده‏اند نفهمیده‏اند.
در پاسخ اشکال دوم که از اشکال نخست بى‏پایه‏تر است باید گفت حتى اشخاص عادى ـ چه رسد به اشخاص دین‏شناس ـ به خوبى مى‏دانند که اگر جایى یا کارى با معصیت توأم شد، این به معناى حرام بودن آن جا یا کار نیست ومشروعیت آن را خدشه‏دار نمى‏کند، بلکه فقط نفس آن معصیت حرام است. براى مثال اگر شخصى از سپیده صبح تا طلوع آفتاب در مسجد باشد ونسبت به نماز سهل‏انگارى کند ونماز به جا نیاورد، آیا باید درِ آن مسجد را تخته کنیم؟! یا با سخنان نرم وحکیمانه آن شخص را هدایت کنیم ونسبت به بدى کارش آگاه سازیم. مسلماً نماز نخواندن یا حتى ارتکاب معصیت از سوى یک شخص مشروعیت مسجد را خدشه‏دار نمى‏کند واز قدیم گفته‏اند: براى یک بى‏نماز در مسجد را نمى‏بندند.
اهل سنت در کتاب‏هاى خود آورده‏اند که روزى زینب بنت جحش براى رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله که در آن‏هنگام در خانه عایشه بودند ظرف غذایى فرستاد ولى عایشه با دیدن آن برخاست وظرف غذا را بر زمین زد وشکست.[6]
در این ماجرا غذا براى پیامبر فرستاده شده بود، نه عایشه، وعایشه با این‏کار در مال دیگرى تصرف کرد. دیگر آن‏که ظرف دیگرى را شکست وضامن شد، دیگر آن‏که نعمت خدا را تبذیر نمود وتلف کرد، واز همه مهم‏تر این‏که با ارتکاب این فعل ناپسند در محضر رسول‏اللّه‏، حضرت را آزرد. غرض این‏که بر اساس این روایت عایشه در یک‏جا مرتکب چندین کار حرام شده است. جا دارد بپرسیم حال که عایشه در خانه پیامبر مرتکب چندین حرام شده است، دیگر خانه پیامبر مشروعیت ندارد وحرام است؟!

:: حکم به غیر ما انزل اللّه‏ و اهمیت فتوا

نکته مهمى که در این مقام مى‏خواهم بدان توجه دهم خطر حکم کردن به غیر ما انزل اللّه‏ واظهار نظرهاى غیرکارشناسانه در مسائل شرعى است. مؤمنان باید از اظهارنظر در این خصوص خوددارى نمایند واین‏کار را به کسانى واگذارند که حق افتا وبیان احکام اللّه‏ را دارند؛ زیرا احکام خداى سبحان فوق‏العاده حساس ومهم است واز سوى دیگر دست‏یافتن به احکام الهى آسان نیست وتلاش بسیارى مى‏طلبد. از همین‏روست که مى‏بینیم فقهاى بزرگوار سال‏هاى سال عمر خود را صرف آموختن مسائل شرعى و راه‏هاى استنباط احکام مى‏کنند. چه بسا یک فقیه وکارشناس خبره دین هفته‏ها وماه‏ها را صرف بحث ومطالعه واندیشه در باب یک فرع کوتاه فقهى کند تا بتواند به نتیجه برسد وفتوا دهد، وچه بسا پس از صرف هفته‏ها وماه‏ها هم‏چنان به نتیجه نرسد ومجبور شود فتوا به احتیاط دهد.
مرحوم والد ما «قدس اللّه‏ نفسه الزکیه» مى‏فرمودند که به همراه چند فقیه برجسته دیگر سه هفته در باب یک مسئله به بحث وتبادل نظر پرداختند ولى با این حال نتوانستند به نتیجه روشنى برسند وفتوا دهند.
وقتى به موسوعه عظیم الفقه مرحوم اخوى مراجعه مى‏کنیم مشاهده مى‏نماییم که ایشان در موارد بسیارى درباره مسئله‏اى که چه بسا فقط چند کلمه بیشتر نیست ده‏ها صفحه پژوهش علمى کرده‏اند. روشن است که این پژوهش‏هاى فقهى وقایع‏نگارى یومیه نیست که به آسانى نوشته شود وچه بسا هرکدام یک ماه از ایشان وقت گرفته باشد.
غرض این‏که فتوا دادن کار آسانى نیست واز همین‏رو در روایت آمده است:
المفتى على شفیر جهنم؛[7] فتوادهنده بر کرانه دوزخ قرار دارد.
همین روایات باعث شده است که دست ودل فقهاى واقعى را از فتوا دادن بلرزاند؛ زیرا خداى‏ناکرده کم‏ترین لغزشى در این خصوص انسان را گرفتار آتش دوزخ مى‏کند.
در میان ابواب فقهى، باب حج هزاران فرع ومسئله پیچیده دارد. شخصى به امام صادق علیه‏السلام عرضه داشت: ما چهل سال است که درباره مسائل حج از شما پرسش مى‏کنیم ولى هنوز این مسائل تمام نشده است. حضرت پاسخ دادند: آیا مى‏خواهى مسائل حج در چهل سال تمام شود؟![8] این در حالى است که امام صادق علیه‏السلام، همانند ما نیاز نداشتند که پژوهش وجستجو وتأمل کنند، بلکه بى‏درنگ پاسخ هر مسئله‏اى را مى‏فرمودند؛ زیرا دانش فراوان آن حضرت از نوع علم لَدُنّى ومتصل به سرچشمه دانش لا یزال الهى بود.
در میان مسائل بى‏شمار حج ودیگر ابواب فقهى، مسئله‏اى وجود دارد که در نوع خود کاملاً بى‏نظیر است. در تمام ابواب حج هرگاه کسى سبب شود دیگرى مرتکب حرام شود، کفاره فقط بر عهده کسى است که مرتکب حرام شده است. به عبارت دیگر هرگاه کسى سبب وقوع دیگرى در حرام شد بى‏شک خود نیز کار حرامى انجام داده است، ولى کفاره‏اى بر گردن او نیست وفقط کسى‏که آن کار حرام را انجام داده است باید کفاره بپردازد. این اصل کلى فقط یک استثنا دارد وآن مربوط به جایى است که شخص فتواى به غیر ما انزل اللّه‏ دهد ودیگرى را در حرام افکند. به عنوان مثال اگر یک حاجى از شخصى مسئله‏اى پرسید وآن شخص مسئله را به صورت نادرست پاسخ داد وسبب شد که آن حاجى عملِ مورد نظر را صحیح انجام ندهد، در این‏جا کفاره بر هردو واجب است. این تنها جایى در باب حج است که کفاره هم بر سبب واجب است وهم بر مسبب، واین خود نشان از حساسیت بى‏اندازه حکم به غیر ما انزل اللّه‏ وبازى کردن با احکام خدا دارد.
رسول گرامى اسلام صلى‏الله‏علیه‏و‏آله عزیزترین وافضل آفریده‏هاى خدا است. خداى متعال براى ایشان نظیرى نیافریده ومشیت الهى چنان است که براى ایشان نظیرى آفریده نشود. حتى کسى چون مولاى متقیان که خودِ پیامبر ونفسِ نفیسِ ایشان است.[9] در حق رسول خدا فرموده‏اند: «أنا عبد من عبید محمد؛[10] من یکى از بندگان پیامبرم ».
خداى متعال بارها پیامبر خود را ستوده واز جمله در حق ایشان فرموده است: «وَ إِنَّکَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِیمٍ»؛[11] «تو اخلاق عظیم وبرجسته‏اى دارى».
خداى متعال مقام والایى به رسول خدا عنایت فرموده ودر معراج چنان جایگاهى به ایشان داده که فرموده است:
«فَکَانَ قَابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنَى»؛[12] تا آن‏که فاصله پیامبر با ساحت قدس ربوبى به قدر طول دو انتهاى کمان یا نزدیک‏تر شد.
اما به رغم این جایگاه بالا ووالایى که پیامبر نزد خداى متعال دارد، وقتى نوبت به احکام مى‏رسد خداى متعال با تندى سخن مى‏گوید ومى‏فرماید:
«وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَیْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِیلِ * لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالَْیمِینِ * ثُمَّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِینَ * فَمَا مِنکُم مِّنْ أَحَدٍ عَنْهُ حَـجِزِینَ»؛[13] اگر او سخنى دروغ بر ما مى‏بست او را با قدرت مى‏گرفتیم وسپس رگ دلش را قطع مى‏کردیم وهیچ‏کدام شما نمى‏توانست ما را از مجازات او باز دارد.
به قول علما قضیه شرطیه حتى در صورت کذبِ دو طرفِ آن صادق است. شکى نیست که رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله که امین وحى‏اند، دامن پاکشان از گَرد هر گونه خطا ولغزشى پاک است، وخداى متعال در این آیه در حقیقت مى‏خواهد پرده از واقعیت مهمى بردارد وآن عظمت واهمیت احکام الهى وحرمت فوق‏العاده دروغ بستن به خدا ودست‏بردن در احکام الهى است. به عبارت دیگر وقتى نوبت به احکام اللّه‏ مى‏رسد، این مسئله چنان حساس ومهم مى‏باشد که خدا حتى با اشرف خلایق وبرترین انسان‏ها نیز این‏گونه رفتار مى‏کند، چه رسد به دیگران که مقامشان با رسول‏اللّه‏ فرسنگ‏ها فاصله دارد.
بارى، از پیش خود سخن‏گفتن درباره احکام الهى چنین کیفرى نزد خداى متعال دارد، حال چه رسد به فتواى به غیر ما انزل اللّه‏ در حق سیدالشهدا علیه‏السلام وشعائر ومسائل مربوط به ایشان. در حقیقت حکم به غیر ما انزل اللّه‏ در مسائل مربوط به سیدالشهدا علیه‏السلام حرام اندر حرام است وگناهى به مراتب سنگین‏تر دارد.

:: عاشــورا وتشـکیک

در کتاب شریف کامل الزیارات روایتى وجود دارد که با بحث ما مناسبت تام دارد. توضیحاً عرض مى‏شود این کتاب از اعتبار فراوان برخوردار است وبسیارى از عالمان شیعه در گذشته وحال بر این اعتقاد بوده‏اند که این کتاب از تمام کتاب‏هاى شیعه صحیح‏تر است واگر در رأس همه کتب شیعه نباشد، جزو چند کتاب فوق‏العاده ودست اول مى‏باشد.
در این کتاب روایت «ولیجتهدن ائمة الکفر واشیاع الضلالة»[14] از زبان حضرت زینب کبرى علیهاالسلام وبه نقل از ام ایمن از رسول گرامى اسلام صلى‏الله‏علیه‏و‏آله نقل شده است. در عین حال حضرت زینب یادآور شده است که درباره صحت روایت ام ایمن از پدر بزرگوارشان پرسش کردند وایشان بر این روایت صحه نهادند وفرمودند:
یا بنیة، الحدیث کما حدثتک ام أیمن، وکأنى بک وبنساء أهلک سبایا بهذا البلد أذلاد خاشعین تخافون أن یتخطفکم الناس فصبراً صبراً فو الذی فلق الحبة وبرأ النسمة ما للّه‏ على ظهر الارض یومئذ ولی غیرکم وغیر محبیکم وشیعتکم ولقد قال لنا رسول‏اللّه‏ صلى‏الله‏علیه‏و‏آله حین أخبرنا بهذا الخبر إن إبلیس «لعنه اللّه‏» فی ذلک الیوم یطیر فرحاً فیجول الأرض کلها بشیاطینه وعفاریته فیقول: یا معاشر الشیاطین قد ادرکنا من ذریة آدم الطلبة وبلغنا فى هلاکهم الغایة وأورثناهم النار إلا من اعتصم بهذه العصابة فاجعلوا شغلکم بتشکیک الناس فیهم وحملهم على عداوتهم وإغرائهم بهم واولیائهم حتى تستحکموا ضلالة الخلق وکفرهم ولا ینجو منهم ناج...؛[15] دخترم حدیثى که‏ام ایمن برایت نقل کرده صحیح است. گویا مى‏بینم که در آن روز تو و زنان خاندانت در این شهر ( کوفه ) ذلیل وهراسناکید ومى‏ترسید که مبادا مردم شما را بربایند. صبر کنید وصبر کنید؛ زیرا به حق خدایى که دانه را مى‏شکافد وآدمى را جان مى‏بخشد در آن روز خداى متعال جز شما ودوستان وشیعیانتان در روى زمین دوستى ندارد. هنگامى‏که رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله این خبر را به ما داد فرمود: ابلیس در آن روز از خوشحالى پرواز مى‏کند وتمام زمین را در مى‏نوردد و به شیاطین خود مى‏گوید: اى جماعت شیاطین، ما به هدفى که در مورد فرزندان آدم داشتیم رسیدیم وهلاکت آنان را به نهایت رساندیم وآنان را اهل آتش نمودیم، جز عده‏اى که به این گروه ( یعنى خاندان پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله ) متوسل مى‏شوند. تمام تلاشتان این باشد که درباره آنان در دل مردم شک وشبهه ایجاد کنید ومردم را بر دشمنى با آنان ودوستانشان برانگیزید وتحریک نمایید تا خوب گمراه شوند ودر کفرشان استوار گردند ودیگر هیچ کدامشان روى رستگارى را نبیند.
همان‏طور که مى‏بینیم این حدیث شریف را حضرت زینب کبرى علیهاالسلام هم به نقل از پدر بزرگوارشان علیه‏السلام وهم ام ایمن «رحمة اللّه‏ علیها» نقل نموده است. شاهد ما در این حدیث آن‏جاست که شیطان هنگام شهادت سالار شهیدان علیه‏السلام به دیگر شیاطین مى‏گوید: «فاجعلوا شغلکم بتشکیک الناس؛ تمام تلاش خود را مصروف شبهه‏افکنى در میان مردم نمایید ».
وقتى ابلیس لعین مى‏بیند که خود واتباعش هرگز یاراى مقابله با ماجراى سیدالشهدا علیه‏السلام را ندارند، از آنان مى‏خواهد که دست به شبهه‏افکنى در ماجراى سیدالشهدا علیه‏السلام زنند. حال که نمى‏توانند این شاخسار تنومند را از بن برکنند، دست کم از تشکیک فروگذارى نکنند وغبار تردید را بر دل مردم بنشانند.
با توجه به این فقره فوق‏العاده تأمل‏برانگیز دیگر جاى شگفت نیست اگر مى‏بینیم برخى از افراد پى‏درپى درباره ماجراى سیدالشهدا علیه‏السلام به شبهه‏افکنى مى‏پردازند. چنین افرادى دنباله‏رو ابلیس هستند ومانند شیطان توان مقابله مستقیم با امام حسین علیه‏السلام را ندارند ولذا بنیاد عقاید مردم را سست مى‏کنند. اما مؤمنان باید به هوش باشند تا مبادا در دام این شبهه‏افکنان افتند. کسانى‏که حضرت سیدالشهدا علیه‏السلام در قنوت آنان را اولیاى خدا خوانده واز خدا خواسته است به واسطه او مورد آزمون دشوار قرار نگیرد، نباید به وسوسه‏هاى ابلیس گوش سپارند واجازه دهند شیاطین انس وجان باورهاى آنان را سست کنند.
این افراد در بسیارى از موارد نبود سند را بهانه مى‏کنند ومثلاً مى‏گویند درباره فلان آیین یا فلان باور روایتى نداریم. غافل از این‏که از نصوص مربوط به ماجراى عاشورا جز مقدارى اندک به دست ما نرسیده است. بسیارى از روایات اهل‏بیت علیهم‏السلام در گذر روزگار از بین رفته وبسیارى از کتاب‏هاى حدیث وتاریخ شیعه طى حوادث دردناک به کام شعله‏هاى آتش فرستاده شده است. از این‏رو بسیارى از روایات مرتبط با ماجراى عاشورا از بین رفته وما به همه آنها دسترسى نداریم؛ تا جایى‏که مى‏توان گفت حتى یک صدم روایات عاشورا به دست ما نرسیده است.
حضرت سیدالشهدا علیه‏السلام در هشتم ذى‏حجة از مکه خارج و روز دوم محرم‏الحرام وارد کربلا شدند. به عبارت دیگر این سفرشان 24روز به طول انجامیده است. بنا به گفته مرحوم علامه مجلسى «رضوان اللّه‏ تعالى علیه» هزار وپانصد تن در رکاب سیدالشهدا علیه‏السلام وارد کربلا شدند. آیا این جمعیت پرشمار طى این مدت 24روزه از امام علیه‏السلام چیزى نپرسیدند؟ آیا هیچ‏یک از این افراد بعدها درباره این مقطع تاریخى خبر یا گزارشى بازگو نکرده است؟ ما اعتقاد داریم که گفتار وکردار وتأیید امام معصوم حجت است. ولى متأسفانه خبر چندانى مربوط به این مدت که حاکى از گفتار یا کردار امام باشد به دست ما نرسیده است.
در تاریخ آمده است که مرحوم سید مرتضى کتابخانه بزرگى شامل هشتادهزار کتاب داشت که پس از فوت ایشان به شاگردشان شیخ طوسى انتقال یافت. ولى هم‏چنان که در تاریخ گفته‏اند کتابخانه بزرگ شیخ طوسى در بغداد سوزانده شد.
در کتاب‏هاى رجال وفهرست وتذکره فراوان مى‏خوانیم که فلان راوى مثلاً سى‏هزار روایت از امامان معصوم علیهم‏السلام نقل کرده است، در حالى‏که امروز از آن همه روایت حتى هزار مورد نیز به دست ما نرسیده است. یا مثلاً مى‏خوانیم که فلان محدث ده‏هزار روایت از امام معصوم نقل کرده است ولى امروزه فقط صد روایت از آن راوى در دست داریم. پس بقیه این روایات به چه سرنوشتى دچار شده است؟
حاصل کلام این‏که بسیارى از روایات مرتبط با قضایاى امام حسین علیه‏السلام وعاشورا، وسوگوارى به دست ما نرسیده است. بنابراین نباید تشکیکات شبهه‏افکنان در ما اثرى ایجاد کند، یا خداى نخواسته با این شبهه‏افکنان همنوا وهمراه شویم. تشکیک در اقامه شعائر حسینى از بازى کردن با آتش وذغال گداخته نیز خطرناک‏تر است؛ زیرا آتش فقط در همین دنیا به ما آسیب مى‏رساند، ولى تضعیف دستگاه امام حسین علیه‏السلام، دنیا وآخرت آدمى را برباد مى‏دهد.

:: دعا براى سوگواران حسینــى

همان‏طور که شبهه‏افکنى وتشکیک در ماجراى عاشورا کار بسیار ناپسندى است، خدمت به دستگاه سیدالشهدا علیه‏السلام ودعاکردن براى زائران وسوگواران آن حضرت از مستحبات است. استحباب این‏کار از روایتى دریافت مى‏شود که اگر متواتر نباشد دست کم تواتر اجمالى دارد وبسیارى از علماى بزرگ آن را نقل کرده‏اند. بر اساس این روایت امام صادق علیه‏السلام در حال سجده، براى زائران قبر اباعبداللّه‏ الحسین علیه‏السلام وکسانى‏که در اقامه شعائر حسینى تلاش مى‏کنند دعا مى‏کردند وبه درگاه الهى عرضه مى‏داشتند:
فارحم تلک الوجوه التى غیّرتها الشمس وارحم تلک الخدود التی تقلبت على حفرة ابی عبداللّه‏ علیه‏السلام وارحم تلک الأعین التی جرت دموعها رحمة لنا وارحم تلک القلوب التی جزعت واحترقت لنا وارحم الصرخة التی کانت لنا؛[16] پروردگارا، آن چهره‏هایى که آفتاب رنگشان را دگرگون کرده است، آن‏گونه‏هایى که بر قبر اباعبداللّه‏ نهاده مى‏شود، دیدگانى که به مهر ما گریان مى‏شوند، دل‏هایى که براى ما بیتاب مى‏شود ومى‏سوزد، وفریادهایى که براى ماست، همه وهمه را مشمول مهر ورحمت خود ساز.
امام صادق در این نیایش ودر حال سجده با اشک جارى براى سوگواران حسینى توفیق وصبر واخلاص ورحمت الهى را مسئلت نموده است.
تعبیر «صرخة» در این روایت به معناى فریاد وناله است. گاهى اوقات شدت مصیبت به حدى است که گریه به تنهایى رنج آدمى را التیام نمى‏بخشد وآدمى فریاد مى‏کشد. در روایت آمده است که روزى عبداللّه‏بن غالب نزد امام صادق علیه‏السلام شعرى در رثاى حضرت سیدالشهدا علیه‏السلام خواند که این بیت در آن بود:

لبلیة تسقو حسینا *** بمسقاة الثرى غیر التراب؛

وقتى به این بیت رسید فریاد زنى را از پشت پرده شنید که صیحه زد: «وا ابتاه؛[17] اى واى پدرم!»

:: عظمت مصائب کربـلا

آن روز بیش از صد سال از واقعه کربلا مى‏گذشت ولى با این حال هرگاه نزد امام صادق ودیگر امامان معصوم علیهم‏السلام از مصائب سیدالشهدا علیه‏السلام یاد مى‏شد، اندوه ومصیبت آن بزرگواران تازه مى‏گشت. وقتى مختار ثقفى پنج سال پس از واقعه کربلا قاتلان امام حسین را به درک واصل نمود روزى منهال‏بن عمرو نزد حضرت امام سجاد علیه‏السلام رفت وحضرت از او پرسیدند: حرمله‏بن کاهل اسدى چه کرد [ ودر چه حالى است ]؟
علت این امر عظمت فوق‏العاده وبى‏مانند مصائب سالار شهیدان علیه‏السلام است. شهادت حضرت على‏اکبر، قمر بنى‏هاشم، حضرت قاسم وماجراى وداع هرکدام مصیبت سنگینى است که فولاد را آب مى‏کند. اما در این میان مصیبت کودک شش‏ماهه امام حسین از نوع دیگرى است ودل‏ها را مى‏گدازد. بر اساس روایات، حضرت آن کودک را که از فرط تشنگى بال بال مى‏زد در آغوش گرفتند واز آن قوم جفاپیشه براى وى آب طلبیدند. ولى هم‏چنان که مى‏دانیم حرمله سیاه‏دل «لعنة اللّه‏ علیه» آن جنایت هولناک را آفرید وخدا مى‏داند که این مصیبت با قلب مبارک امام حسین چه کرد...
حضرت در آن صحنه دردناک چه مى‏توانستند بکنند؟ آیا آن طفل سربریده را با همان حال به مادرش تسلیم کند یا او را به خاک بسپارد وسپس مادرش را با خبر کند؟! او کودک را براى سیراب کردن از مادر ستانده بود وحال چه جوابى براى مادرش داشت ودر برابر عواطف آن مادر چه واکنشى مى‏توانست نشان دهد؟ به هر حال مادر آن کودک که مثل امام معصوم نبود. راستى که این صحنه وحیرتِ ولى‏اللّه‏ در این حال، چیز شگفتى بود. به هر حال امام در میان این دو گزینه‏اى که هریک دشوارتر از دیگرى بود، ترجیح دادند براى او قبر کوچکى حفر کنند واو را به سمت خیمه‏ها نبرند.
این مصیبت‏هاى جانگداز همگى بر دل امام دشوار است؛ ولى همچنان که عاطفه ورأفت امام از همه بیشتر است عقل ایشان نیز در نهایت کمال است ودر پرتو این عقل، سر در فرمان خداى متعال دارد. اما حضرت زینب علیهاالسلام در مرتبه امامت نیستند واز همین‏رو امام دست مبارکشان را بر دل ایشان نهادند واز خدا براى ایشان صبر وتحمل مسئلت کردند. اگر این تصرف ونیروى امامت نبود شانه مبارک حضرت زینب نیز زیر بار این همه مصایب آسمان‏فرسا خم مى‏شد وتاب نمى‏آورد.
عظمت این حادثه چنان بود که حتى زمین وآسمان وفرشتگان الهى آن را تاب نیاوردند واز پروردگار متعال خواستند آن قوم جفاپیشه را به زمین‏لرزه یا صاعقه‏اى هولناک در دم نابود کند.
در روایت آمده است: هنگامى‏که امام حسین علیه‏السلام به شهادت رسیدند ملائکه الهى به درگاه خدا ضجه وزارى کردند وگفتند: اى پروردگار ومولاى ما، آیا از کسانى‏که گزیده تو وفرزند گزیده‏ات وبهترین آفریده‏هایت را مى‏کشد غفلت مى‏کنى؟ خداى متعال به آنان وحى کرد: اى فرشتگان من آرام باشید. به عزت وجلالم سوگند که از آنان انتقام خواهم گرفت، هرچند پس از گذشت روزگارى باشد.[18] نیز در روایت آمده است که پس از شهادت امام حسین علیه‏السلام فضاى میان زمین وآسمان پر از فرشتگانى شد که هرکدام حربه‏اى آتشین در دست داشتند ومنتظر اجازه امام بودند تا دشمنان ایشان را دردم بسوزانند.[19] اما امام همان چیزى را اراده فرمودند که خداى متعال اراده فرموده بود؛ آن حضرت تن به خواسته خدا دادند وخون خود وخاندانشان را براى بقاى اسلام واقامه دین بذل فرمودند.
آرى اگر خون پاک آن حضرت وجانفشانى‏هاى ایشان نبود از اسلام حتى نامى هم برجا نمى‏ماند ورسم وراه مسلمانى از یادها فراموش مى‏شد. نقل است که مرحوم سید عبدالهادى شیرازى «رضوان اللّه‏ علیه» ـ از مراجع بزرگ تقلید ـ قبل از هر نماز جماعت عرضه مى‏داشتند: «السلام علیک یا ابا عبداللّه‏ أشهد أنک قد أقمت الصلاة؛ سلام بر تو یا اباعبداللّه‏، من گواهى مى‏دهم که نماز را برپا کردى».
ایشان تأکید داشتند اگر امام حسین علیه‏السلام نبودند ما امروزه نماز نمى‏گزاردیم. البته این سخن را از نزد خود نمى‏گفتند وامامان معصوم ما نیز خطاب به جدشان عرضه مى‏داشتند: «اشهد انک قد اقمت الصلاة...».

:: کیفـر زودهنگام

خداى متعال در موارد بسیار به ظالمان مهلت داده ودر عقوبت آنان شتاب کرده است. در برخى از موارد خداى متعال به سبب ظلم ستمگران حکم خود را تغییر داده است. براى نمونه مى‏دانیم که سیزده سال پس از بعثت وقتى مشرکان قصد جان پیامبر را کردند، حضرت در لیله‏المبیت حضرت امیر علیه‏السلام را به جاى خود نهادند. آن جناب به نیکى مى‏دانستند که هشت‏سال بعد پیروزمندانه به این شهر بازخواهند گشت ولى به هر حال شهر مکه شهر ایشان ونیاکان بزرگوارشان بود واین خروج اجبارى براى حضرت ناگوار بود. به همین دلیل خداى متعال بر شهر خود وخانه‏اى که نام مبارک خود را بر آن نهاده بود غضب کرد وبیتوته شبانه در این شهر را مکروه گردانید.[20] در روایات آمده است که رسول خدا وپس از ایشان امیرمؤمنان نیز هرگاه به حج مشرف مى‏شدند روزها را در مکه مى‏گذراندند وشب به بیرون مکه مى‏رفتند ودر مکه نمى‏ماندند. این در حالى بود که در آن روزگار رفت وآمد آن کار آسانى نبوده است. به هر حال فقها امروزه مى‏گویند کسى‏که به حج یا عمره مى‏رود مستحب است که شب در مکه نخوابد.
شاهد ما در این ماجرا این است که خداى متعال به سبب اندوه پیامبر خود بدین‏سان حتى بر خانه وشهر خود غضب نموده است.
شاهد دیگر این سخن ماجراى قوم صالح است که قرآن مجید درباره آنان فرموده است:
«فَعَقَرُوهَا فَدَمْدَمَ عَلَیْهِمْ رَبُّهُم بِذَنبِهِمْ فَسَوَّ هَا»؛[21] آنان ناقه را پى کردند وپروردگارشان به سبب این گناه سرزمینشان را درهم کوبید وبا خاک یکسان کرد.
فاء در «فَدَمْدَمَ» به اصطلاح ادبى، بر ترتیب اتصالى دلالت دارد. در تاریخ آورده‏اند که قوم ثمود آن ناقه را در روز کشتند وخداى متعال مهلتشان نداد ودر همان شب آنان را به کیفر رساند.
در حقیقت فرشتگان الهى چنین ماجراهایى را دیده بودند واز آن‏جا که مى‏دانستند ماجراى عاشورا از همه این وقایع عظیم‏تر است از خدا خواستند مانع وقوع این رخداد شود.
در زمان پهلوى اول که برگزارى عزادارى امام حسین ممنوع بود مردم قم نیمه‏هاى شب در خانه‏ها وبه صورت کاملاً پنهانى به سوگوارى مى‏پرداختند وپیش از سپیده صبح متفرق مى‏شدند. یکى از پیرمردها نقل مى‏کرد که یکى از مأموران دولتى روى سقف بازار قم ایستاده بود وخانه‏هاى شهر را وارسى مى‏کرد تا اگر چراغ روشن یا رفت وآمدى ببیند که نشان از مجلس عزادارى دارد مانع شود وگزارش دهد. هنوز هم روى سقف بازار دریچه‏هایى دایره‏وار براى عبور نور وهوا قرار دارد. او از داخل دریچه سرش را به سمت پایین فرو برد تا نشان یک مجلس سوگوارى را به همکارش بگوید که بى‏اختیار از بالاى سقف بر روى زمین سقوط کرد وصداى غریبى داد. او را به بیمارستان بردند وپیش از اذان صبح به درک واصل شد.
غرض این‏که شواهد این معنا بسیار است. همان‏قدر که اقامه شعائر حسینى وخدمت به دستگاه سیدالشهدا علیه‏السلام اجر ومقام عظیم دربر دارد، مبارزه با آن وتشکیک در این امور وآزردن سوگواران حضرت با عذاب دردناک توأم است. کسانى‏که با امام حسین علیه‏السلام مبارزه مى‏کنند یا در سوگوارى‏هاى حضرت به شبهه‏افکنى مى‏پردازند ومردمان را دلسرد مى‏کنند انصافاً دست به کار خطرناکى مى‏زنند وباید از این‏کار بترسند. چنین چیزى به راستى جاى ترس بسیار دارد.
سوگوارى‏هایى که در نقاط گوناگون زمین به زبان‏ها وشکل‏هاى گوناگون صورت مى‏گیرد از حد شمار بیرون است ولى خدا مى‏داند که سوگوارى‏هایى که در میان فرشتگان وساکنان عالم بالا صورت مى‏پذیرد بسیار بسیار بیشتر است. بکوشیم ما نیز در این میان سهمى داشته باشیم وبه جاى تشکیک یا دل‏سپردن به نغمه‏هاى سرد شبهه‏افکنان در شمار سوگواران واقعى حضرت باشیم وهر رنج واندوهى را در این راه به جان بخریم وبه حساب مولایمان سیدالشهدا علیه‏السلام بنویسیم وداورى درباره برخى از انواع عزادارى‏ها را به مجتهدان وخبرگان کار بسپاریم. از خداى متعال مى‏خواهم ما را در شمار خادمان حضرت قرار دهد وسوگوارى‏هایمان را به احسن وجه بپذیرد.

وصلى‏اللّه‏ على محمد وآله الطاهرین
(1). روم 30 ، آیه14.
(2). بحارالانوار، ج82، ص214.
(3). فرقان 25 ، آیه77.
(4). نجم 53 ، آیه39.
(5). قرآن کریم فرموده است: «ادْعُ إِلَى سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جَـدِلْهُم بِالَّتِى هِىَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِیلِهِ‏ى وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ »؛ با حکمت واندرز نیکو به راه پروردگارت دعوت نما وبا آنها به روشى که نیکوتر است استدلال ومناظره کن. پروردگارت بهتر از هر کسى مى‏داند چه کسى از راه او گمراه شده است واو به هدایت‏یافتگان داناتر است.[نحل 16، آیه125].
(6). بدر الدین عینى، عمده القارى فى شرح البخارى، ج13، ص36؛ ابن حجرعسقلانى، فتح البارى، ج5، ص125؛ ابن حزم اندلسى، المحلى، ج8، ص141.
(7). شهید ثانى، منیة المرید، ص47.
(8). وسائل الشیعه، ج8، ص7، حدیث12.
(9). رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله در ماجراى مباهله از مولاى متقیان علیه‏السلام با تعبیر «انفسنا» یاد فرمودند.
(10). کافى، ج1، ص89.
(11). قلم 68 ، آیه4.
(12). نجم 53 ، آیه9.
(13). حاقه 69 ، آیات 44 تا 46.
(14). کامل الزیارات، ص265 باب88.
(15). همان.
(16). کافى، ج4، ص582 ( باب فضل زیارة أبی عبداللّه‏ علیه‏السلام ).
(17). کامل الزیارت، ص116.
(18). بحارالانوار، ج45، ص221.
(19). معالى السبطین، ج1، ص18.
(20). شیخ صدوق آورده است: «ویکره المقام بمکة لأن رسول‏اللّه‏ أخرج g عنها والمقیم بها یقسو قلبه...؛ اقامت در مکه مکروه است؛ زیرا پیامبر خدا را از آن شهر بیرون کردند وکسى‏که در این شهر اقامت کند دل وى سخت مى‏گردد» من لا یحضره الفقیه، ج2، ص194؛ نیز نگ: وسائل الشیعه، ج13، باب 16 (باب کراهة سکنى مکة و...).
(21). شمس 91 ، آیه14.



  





طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ